مرد، خبر بزرگ بود؛ نبأ عظیم.

از وبلاگ زیبای «برای خاطر آیه ها»:
می‌شد همه شب‌های شعب، نخوابد توی بستر پیامبر، می‌شد جانش را سپر بلای پیامبر نکند، فقط یکی از آیه‌های قرآن کم می شد؛ وَ مِن النّاس مَن یشری نفسه ابتغاء مَرضات الله.
می‌شد توی رکوع انگشترش را به آن فقیر انفاق نکند. فقط یکی از آیه‌های قرآن نازل نمی‌شد،‌انّما ولیّکم الله…و الّذین … یؤتون الزّکوه و هُم راکعون.
می شد این‌قدر عزیز نباشد برای پیامبر. که قرآن نگوید اَنفسکم. که همه نگویند انفسکمِ ماجرای مباهله، علی بود؛ جان پیامبر.
می‌شد با هم‌سرش، با بچه هاش، آن سه روز، افطارشان را به مسکین و یتیم و اسیر ندهند، فقط از سوره‌های قرآن، هَل اَتی نازل نمی‌شد.
می‌شد وقتی دید دستش خالی‌ست و دینار و درهمی ندارد برای کمک به نظام اسلامی، نرود آب بکشد از چاه،‌ که به ازای هر دلو، یک دانه خرما بدهندش، که بشود یک مَن خرما، که بیاید و بدهد به پیغمبر؛ به رهبرش. که آیه نازل بشود؛ وَ الّذین لا یَجدون الّا جهدهم.
می شد آن‌قدر شجاعانه و دلیرانه نجنگد که قرآن حتی به ضربه سمّ اسبش قسم بخورد؛ و العادیات ضبحاً.فالموریات قدحاً.
می‌شد باب مدینه علم نبوی نباشد، که دوست و دشمن بگوید مَن عِنده عِلم الکتاب، علی‌ست.
می شد توی حج آخر،‌ این قدر ولایتش مهم نباشد که آیه بیاید بلِّغ ما اُنزل الیک من ربک فاِن لَم تفعل فَما بلّغت رسالته که دست عزیزی دستش را بالا ببرد، و بگوید من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه که آیه نازل بشود اَلیوم اکملت لکُم دینکُم و اتممتُ علیکُم نعمتی.
می‌شد؟ نه، نمی‌شد. او علی بن ابیطالب بود. خبر بزرگ؛‌ نبأ عظیم. فردا شب، شب آمدنِ‌کسی‌ست، که اگر نمی‌آمد، اقلش، سیصد تا از آیه‌های قرآن کم می‌شد.

بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ
عَمَّ یَتَسَاءلُون عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ

پ.ن:
ابن عبّاس می‌گوید: نزلت فی علی ثلاث مأته آیه. سیصد آیه در شأن علی (ع) نازل شده است.
پی نوشت من:
قرآن به جز وصف علی آیه ندارد!