دو بخش دارد!

دو بخش دارد: با … با … که می شود بابا
همین که هست در آن قاب عکس، آن بالا
همین که زل زده بر چشم های غمگینم
نشسته در دل سنگر کنار آن آقا
همین که نیست که همبازی ام شود گاهی
اتاق با نفسش گر بگیرد از گرما
همین که نیست کشتی بگیرد او با من
و گاه لج کنم و بد شوم و او دعوا…
همین که نیست که با هم به مدرسه برویم
و یا به مسجد، هیئت، خرید یا هرجا
همین که نیست که ما را مسافرت ببرد
شلمچه، تهران، قم، مشهد امام رضا
همین که نیست بگوید: صد آفرین دخترم!
همین که نیست کند کارنامه ای امضا
چرا ز قاب تکانی نمی خوری ای مرد
چرا سراغ نمی گیری از من تنها
نگاه کن همه نمره های من عالی
نگاه کن تو به این برگه حضرت والا!
به گریه سر روی زانو نهاد و خوابش برد
و قاب عکس زمین خورد مثل یک رؤیا
نشسته بود پدر در کنار او با شوق
و بوسه می زد و می گفت دختر من بر پا!
ببین کنار تو هستم بلند شو خوش خواب
آهای مرد حسابی بگیر دستم را
کشید چفیه به چشمان ابری و باران…
گرفت خودکار از دست کوچکش بابا!

دیدگاه‌ها

  1. دراسله

    بابا این چه وبلاگیه؟!
    یه لحظه که سرمو بالا گرفتم احساس سرگیجه کردم
    حیف که وقت اذونه و …
    حداقل یه چیزیش به درد ما خورد
    ولی
    این دو بخش
    همه ء همهء همه بود
    بقیه جاهاش مثه سابقه
    بابا
    هین سخن تازه بگو
    تا دو جهان تازه شود
    ….

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.