اشتغال زائی (فصل دیگری از روزمره های یک مدیر روزمره)

مرد میان سالی که با چشم های تا به تا و پای علیل و زبان الکن همراه زنش جلویم خبردار ایستاده بود شبیه آن کسی نبود که پای تلفن وصفش را شنیده بودم.
دی روز کسی از دوستان ِ سابق! بعد هرگز به م زنگ زد و از آن جهت که سلام جماعت سیاست زده! بی طمَع نیست، گفت که یکی از آشنایانمان را که بی کار است و بی چاره است و سابق بر این حجره ی پدرش را عین فرفره می چرخانده و حالا که پی اختلاف با پدر از مغازه اخراج شده و خرج هفت سر عائله روی دوشش است و فلان است و بهمان است… را بگذار شب ها سر یکی از این پست ها که کارشان سبک! است کار کند و اهل و عیالش گرسنه نمانند.
همان وقت شک بردم که اگر آدم سفارشی اش کاری است و کار بلد و کارکن، چرا باید سر پستی بگمارمش که کارش سبک است؟ و شستم خبردار شد که او باید یکی از آن ها باشد که با وعده ی اشتغال جذب و هوادار ستاد جناب… [نامزد شکست خورده ی انتخابات اسفند] شده بودند که در هیئت سیاهی لشکر و به بهای یک ساندویچ برای نهار و یکی برای شام، از خروسخوان صبح تا بوق سگ جلوی ستاد پلاس باشند تا در اثر ازدحام و تراکم در آن جا، اقبال عمومی به مردمی که از جلوی دفتر تبلیغاتی می گذرند القاء!!! شود و حالا که قافیه ی انتخابات را باخته اند و دستشان جائی بند نیست، باید! این ها را جوری دست به سر می کردند که نه سیخ بسوزد و نه کباب، طوری که در انتخابات آینده هم بشود به کارشان گرفت…
حدسم درست بود.
جلوی ستاد دیده بودمش.
آن موقع ولی کت و شلوار تننش بود و ریشش آنکارد شده و شکل آدم حسابی ها بود. حالا ولی زار و نزار در لباسی که بوی عرق تنش تا یک ساعت بعد فضای دفترم را پر کرده بود، با چشم هائی منتظر به من خیره شده بود که آیا سر کارش می گمارم یا نه!؟
دوستی که سفارشش را کرده بود نه از روی دل رحمی و خیرخواهی، که برای از سر باز کردنش پاس داده بودش سمت من.
و ای کاش مرد فلک زده، از حداقل قوه ی جسمانی برخوردار می بود تا می توانستم سر ِ کاری بگمارمش که برج به برج با دستِ پر به خانه برود…
آن قدر پُر که با پا در خانه اش را باز کند…
و سرش ان قدر گرم کار شود که در انتخابات سال آینده و سال های آینده،
طمع هیچ طمع ورزی او را به بهای دو ساندویچ در روز علم نکند جلوی هیچ دفتر حمایت مردمی از هیچ کاندیدای اصلحی!

دیدگاه‌ها

  1. دانیال همت

    سلام آقای مدیر برادر احمدی نژاد قول ۲٫۵ میلیون شغل رو برا جوانان خوب این مرز و بوم داد ولی … مثل همیشه باز هم شعار بود
    البته از کسی که مثل آب خوردن جلوی ولی امر مسلمین جهان وای میسه بیشتر از این هم انتظار نمیره…
    ولی شما که فرزند شهیدید لااقل اگه از دستتون کاری بر میاد برا اشتغال جوونا انجام بدین وضعیت خیلی خرابه…
    و مثل همیشه مسئولین خواب…
    همین.
    ارادت
    =======
    حسین:
    ما برادر سر بی مو می تراشیم عزیز!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.