پیمان اتحاد بین کشورها و حذف روادید و گذرنامه و تسهیل ارتباطات، موضوعیست که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دنیا مرسوم شد و نمونهی بارزش شکلگیری اتحادیه اروپا و لغو استفاده از گذرنامه برای سفر اتباع کشورهای عضو اتحادیه به ممالک همدیگر و تشکیل پول واحد اروپائی و سیاست خارجی واحد و وحدتهائی از این دست است.
لنگهی همان شیوه را چندسالیست عربستان به کار میبندد و بصورت نرم دنبال تغییر جغرافیای سیاسی منطقه و حاکمیتها و ملیتهای شبه جزیره بزرگ حجازست. و بماند که تاریخ تشکیل کشورهای موجود در شبه جزیره و سابقه سالهای حکومتداری شیوخ شکمبارهی عربی هنوز سه رقمی نشده و هنوز نشانههای حکومتی و فرهنگی و سیاسی و حتا محاورهایِ حکومت ترکان عثمانی در جابجای فرهنگ و سیاست و اجتماع و روزمرهی کشورهای عربیِ جدا شده از امپراطوری عثمانی قابل لمس و مشاهده است.
اعراب اهل شبه جزیره، چه عربستانی و چه بحرینی و اماراتی و عمانی، بسیار تمیز و به قاعده لباس میپوشند. دِشداشِه (پیراهن بلند عربیِ) سفید که با پارچهای مرغوب دوخته شده و ردی از چرک یقه و بوی عرق در آن نیست و سر و صورتی که مرتب اصلاح شده و دستاری سفید بر سر و تمام. برخلاف اعراب سوری و عراقی که نوعا دشداشهی تیره رنگ میپوشند و جنس لباسشان از کتان نیست و در گرمای مناطق عربنشین، زود کثیف میشود و بوی عرق میگیرد.
سر همین تفاوت در پوشش است که میشود براحتی تشخیص داد عربِ مخاطبت عراقیست یا حجازی! و باید برای گفتگو با او به لهجه عراقی سخن بگوئی یا حجازی. و اینرا بگویم که لهجه عراقی شیرینتر و فصیحتر و نزدیکترست به ترکیِ خودمان و حتا به فارسی. دلیلش هم همجواری و ارتباطاتی است که ایرانیان و خاصه اهالی آذربایجان در طول تاریخ با اهالی عراقِ عرب داشتهاند.
الغرض نشسته بودم با یک بغل موبایل جلوی مقام صاحبالزمان در شارع سدره کربلا زیر سایهبان و منتظر که زوار برگردند و برویم جاهای دیگرِ غیرِ حرمی کربلا را نشانشان بدهم. زوار تنبلیشان آمد موبایلات! را تحویل امانات بدهند و تلانبارشان کرده بودند در آغوش من و همین بهانه شد که عربی شیکپوش سقلمهام بزند که؛ اِشگَد موبایل!!؟ (چقدر موبایل داری تو پسر!!) و ارتباط آغاز شود و بفهمم که اهل استان قطیفِ عربستان است. قطیفِ نفتخیزِ شیعه نشین در شرق شبه جزیره که سابقا پرواز مستقیمشان برقرار بود به مشهد و متمولند و محب اهل بیت علیهمالسلام.
هربار اهالی قطیف را دیدنی، یاد یادداشت مرحوم جلال میافتم که در فرودگاه جده بقول خودش منتظرالپرواز! خطاب به مرجع تقلید آن زمان نوشته بود که اهالی احصاء و قطیف را دیده و آنها التماس دعا داشتهاند و خواستهاند که چند مبلّغ و خطیب و عالم از قم برایشان فرستاده شود.
از حال و احوالشان پرسیدم و از اوضاعی که دارند. آدمِ مطّلعی بود و اطلاعات درخوری داشت. میگفت دولت عربستان سفر به ایران و زیارت امام رضا علیهالسلام را به اَیِّ نحوٍ کان ممنوع کرده و سفر به عراق فقط یکبار در سال ممکن است و مدت اقامت در عراق نباید بیش از یکماه باشد و برنامه تورهای زیارتیای که میآورندشان به عراق ۱۴ روزه است و برغم وجود مرز مشترک زمینی، جوّی (هوائی) سفر میکنند به عراق و سفرشان به کشورهای عضو گلف (شورای همکاری خلیج عربی! –همان خلیج فارس خودمان-) بدون پاسپورت و با بَطاقه (برگ عبوری که لب مرز پر میکنند) انجام میشود و محدودیتی در مدت و تعداد سفر وجود ندارد. و کشورهای گلف عبارتند از عربستان و امارات و عمان و کویت و بحرین و لبِ حسرت میگزید که تا آخر سال میلادی جاری نمیتواند دوباره به عراق بیاید و زیارت اربعین را از دست خواهد داد! و گفت که برابر قانون داخلی، اهالی خود عربستان هر پنج سال یکبار اجازه حج دارند که ازدحام مشاعر مقدسه مدیریت شود و ساعتی به گفتگو بودیم و گفتیم و شنیدیم… .
وقت خداحافظی به این فکر میکردم که کمکم داریم از اقصی نقاط دنیا دورِ شش گوشهی سیدالشهدا جمع میشویم و هندی و حجازی و مالائی و شرقی و غربی دارند حولِ حُبِ حسین جوری جمع میشوند که کربلا محور وحدت انسان و اخلاق و آزادی شود. و یاد شعار زیبائی افتادم که در ایام اربعین ورد زبان خیلیهاست؛ حب الحسین یجمعنا! (عشق به حسین ما را یککاسه کرده است)