ماه: جولای 2010

برای آمدنت، زود هم دیر است…

نه که نخواهم بدانم وقتی می آئی ظالمان را چه سان عقوبت می کنی یا داد مظلوم را چه گونه می ستانی! نه که نخواهم ببینم فرقِِ بهار ِ وقت آمدنت با بهار روزهای بی تو در چیست؟ یا که نخواهم بدانم وقتی بیائی عدل را چه گونه می گسترانی؟ من سال هاست که مشتاق …

این جشن های بی تو…

باید این جا برای ام روز چیزکی سر هم کنم و بنویسم. باید بنویسم تولد را یادم نرفته. باید بنویسم هنوز! دوستت دارم. باید بنویسم تا این بار که این طرف ها آمدی تا ببینی چیز تازه ای نوشته ام یا نه، کنتور موعودیه ام را ببینی که یک شماره به ش اضافه شده. آقای …

طواف هوائی

از ترافیک خطوط هوائی و شلوغی باند فرود طیاره ها، فقط شلوغی روی باند فرودگاه شهر تو را دوست دارم. می دانی! ترافیک روی باند فرودگاه شهر تو توفیق اجباری دور زدن بالای شهر است و گرد سر تو و گنبد طلائی ات چرخیدن. آنقدر نزدیک که بشود کفترهای جَلد حرمت را هم دید زد …

توتمِ من

‫من: برا ادمائی با علایق ما تهران جای خوبیه برا نفس کشیدن‬ ‫حالا اگه این اینترنت و ارتباطات و … نبود معلوم نبود ما کی و کجا باید جواب دل مون رو می دادیم؟‬ ‫در نظر بگیرید شهری رو که همه ی سهمش از فرهنگ فقط روزنامه فروشی هاش باشن‬ با مجلات اکثراً زردشون! ‫نه …

ارزش افزوده!

به هر روی نهادی مثل ِ دانش گاه ِ آزاد – ولو با استفاده ی اولیه از امکانات ِ دولتی – توانست با استقلال از نفت، به نهادی بسیار مهم در عرصه ی سیاست و خاصه رقابتِ سیاسی تاثیر گذار باشد. حمله ی ژورنالیستی به دانش گاه ِ آزاد، اگر نه مجوزِ دخالت ِ دانش …

صد مُرده زنده می شود از ذکر یا حسین…

اگر موسی به معجزه ی نیل می نازد و عیسی به خرق عادت دم مسیحائی اش و ابراهیم به بَرد و سَلام ِآتشی که در آن گرفتار بود، ما موسی و عیسی و ابراهیمی داریم که هر روز و هر شب نیل ِ شک برایمان بشکافد و دل های مرده مان را به دَمَش زنده …