دل

آن دلى که انسان در آن عشق اتومبیل فلان‌جور دارد، آن دل نیست، گاراژ است! بنگاه معاملاتى است!
آن دلى که همه‌اش در آن میل جنسى موج مى‌زند، دیگر دل نیست، آن عشرتخانه است.
شاعر، آن زمان که ضیاع و عقار و زمین و ملک و گاو و خر در زندگى نقش داشته، از اینها نام برده و مى‌گوید دلى که اینها در آن باشد،
آن‌جا طویله است!
ده است! دل، نیست؛
دل جاى خداست؛ جاى نور است.
– – – – –
حضرت ِ آقا. ۱۳۸۳/۷/۱۳

دیدگاه‌ها

  1. نوری

    داشتم فکر می‌کردم کاش لااقل گوشه‌ی این دهِ بزرگ و گاراژ و عشرت‌خانه‌اش، مسجدِ کوچکی باقی مونده باشه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.