بعد از پرواز پر کش و قوس و فراز و فرود و سقوطی که ما را به هر والذاریاتی بود رسانید به فرودگاه مدینه و طی تشریفات گمرکی، یکی دو ساعتی طول کشید تا برسیم هتل. یکی دو ساعت مانده به غروب. بیخوابی شب قبل و دوندگی در فرودگاههای مبدأ و مقصد و البته حین …
پروازمان رأس ساعت مقرر پرید. میگفتند طیارهای که امروز برای بردن حجاج آمده، از نوعی است که گرمی هوا و اضافگیِ وزن در پریدن و اوج گرفتنش اثر ندارد. یعنی طیارهای که روزِ قبلِ آمدنِ ما، آمده بود ارومیه برای بردن حجاج، ایرباسی بود که توان برخواستن در دمای بالای چهل درجه را با بار …
آقا اسماعیل، آرایشگری است پیرسال که از وقتی که من چشم باز کردهام و یادم میآید، مغازهاش سر گذری بود که نجاری پدربزرگم آنجا بود و ویترین و دک و پوز آرایشگاهش همانهاست که چشمِ کودکی من دیده است. بی حتا ذره و کمتر از ذرهای تغییر و اصل و فرع مغازه و اشیاء و …
فضای امسالِ حج برای ایرانیهای بسیار وهمآلود و شکننده است. از داستانِ عمدی و مشکوک و مغرضانهی مِنا در سال ۹۴ که بگذریم – که البته نخواهیم گذشت!- جدالهای لفظی مقامات سیاسی و دینی دو کشور در این دو سال هر روز که گذشته، تندتر و رادیکالتر شده است. و روابط بین دو مدعیِ رهبریِ …
شانزده سالِ پیش، وقتی عمو به طور غیر مترقبهای مسافر قبله شد، هیچ آمادگیای نداشت برای درک این فیض بزرگ. عمو که میگویم، یعنی دوستِ صمیمیِ بابا. یعنی همهی دوستان صمیمیِ بابا برای من عمو هستند و اسمشان توی گوشیام نه به اسمِ فامیل که به عنوان ذخیره شدهاند؛ عمو… .عمو جعفر. عمو محمود. عمو …
بچهسال که بودم، همیشهی خدا یکی از اجزای جیبِ پیراهنم، یک شانهی پلاستیکی بود و موی بلند و شانه کرده که برخلاف قوانین مدارسِ آن روزها بود، یکی از آرزوهای همیشگیام بود و یکی از تعارضات دائمی من و ناظم مدرسه، کوتاه کردن مو بود و این تعارض تا آخر و در هیچ مقطعی از …
هر زائر خانهی خدا که در هر کاروانی ثبتنام کند، باید قبل از سفر و برای اخذ مجوز سفر، از چند خان عبور کند. از توانائی و استطاعت مالی و موقعیتی که بگذریم، باید مشکل ممنوعالخروجی نداشته باشد، معتاد به اقسام افیون نبوده باشد و مهمتر از همه، توان و قوت جسمی برای سفرِ سختِ …
حجِ اولش را بیست سال پیش و در روزهای بهاریِ سنهی هفتاد و ششِ خورشیدی به جا آورده است. حج دوم را به سال هشتاد و یک و سومین حج را بعون الله الحی القیوم بناست که امسال به جا بیاورد؛ به نیابت از امامِ حج نکرده؛ حضرت حسنِ عسکری که درود خدا بر او …
شهر قبل آنکه کارخانه در آن راه بیفتد، شهر نبود؛ دِه بود. با جمعیتی کم و مساحتی کمتر از دو سه کیلومترِ مربع. کارخانه که راه افتاد، کمکم مساحت و محیط و مناسبات رشد کردند و امروز بعد از نزدیک به نود سال که از آغاز به کارِ کارخانجات نساجی مازندران میگذرد، قائمشهر، شهری شده …
اینجا از وقتی که راه افتاد، یعنی از بهمنِ هشتاد و سه که میشود به عبارتی سیزده سال، دو سه نوبت گردگیری و نونوار سازی شده تا شده اینی که الان میبینید. آخرینش همین هفتهی پیش بود که در یک حرکت بنیادین و تحولی، به نیروی وُرد پرس مجهز و مقاوم شد و تغییراتی در …