اُوخشاما از جمله لغات زبان آذری است که معادلی در فارسی ندارند. از آن دسته عباراتی که باید برای فهماندنِ معنیاش به مخاطبِ غیر آذری زبان باید کلی صغرا و کبرا بچینی و دست آخر هم معلوم نشود که مقصودت را توانستهای منتقل کنی یا نه. الغرض اُوخشاما واگویهایست مرثیهای شکل از زبان مادر و …
آرام و شمرده قدم برمیدارد. آرامتر و شمردهتر حرف میزند. – من بچه سال بودم و خیلی یادم نمیآید ولی میگویند مرحوم پدرش هم هماین گونه بود؛ آرام و متین و موقر – منبرِ هر شبش را قِسمی به احکام و قِسم دیگری را به حکایت و حدیث برگزار میکند و همیشهی خدا، تهِ تهِ …
یادداشتی بیست و دو ساله از “حضرت آقا” منتشر شد. تقریظی که در حاشیهی کتاب “تَن تَن و سندباد” استاد میرکیانی نوشتهاند که رمانیست در فضای نوجوانی و ایشان بیست و دو سال قبل، چنان ذوق کردهاند از دیدن و داشتن و خواندن آن که تهِ تقریظشان مرقوم فرمودهاند؛ «حالا دیگر کار من آسان شد! …
یک سال و یک ماه بعد از شهادت حامد بعون الله الحی القیوم در عصری داغ و تابستانی در شهری که حامد روزی روزگاری نه چندان دور و دیر، در آن قدم زده بود و سایهاش افتاده بود روی سنگفرشهای خیابانهایش از کتاب “شبیه خودش” که به عشق و شوق نوشته شده در فقرهی زندگیِ …
حامد هشت نه ساله بود که مادرش نماز و سورههای کوتاه را یادش داد. هر روز دم غروب منتظر بود پدرش مغازه را ببندد و بیاید که سه تائی باهم بروند مسجد؛ امیر و حامد و پدر. ظهرها که پدرش نبود جانمازش را که سوغات مشهد بود و وسط مٌهرش یک آینهی کوچک داشت با …
بالاخره کتابِ حامد چاپ شد. سومین کتاب از مجموعهی “مدافعانِ حرم” انتشارات روایت فتح که قضا را سومین کتابِ چاپ شدهی من هم هست؛ بعد از دو کاری که برای پدرم نوشتهام: “اشتباه میکنید! من زندهام” و “درضیه”. “شبیه خودش” کتابی که بنا نبود قبل از کاری که برای شهید “مصطفا حامدِ پیشقدم” شروع کرده …
بعون الله الحی الکریم و بعد از کش و قوسهای فراوان کتاب سوم از سری “مدافعان حرم” از کتابهای انتشارات روایت فتح تحت عنوان “شبیه خودش” با موضوع حیات پرافتخار و شهادت پر سعادت شهیدِ ابوالفضلی، پاسدار اسلام و حرم اهلالبیت علیهمالسلام، شهید حامد جوانی به قلم ناقص و ناتوان این حقیر پر تقصیر، منتشر …
برای من قلم یعنی مرتضای مطهری. که کاغذ داشت در جیب قبایش و خودنویس. مردی که فکر میکرد و فکرهای بلندش به بندِ قلم درآمدند و در روزهای غربتِ اندیشهی ناب، ترجمهی عینیای شدند از فضلیتِ مداد علما بر دِماءِ شهدا. قلم برای من یعنی جلال. جلالِ آلِ احمد. که کاغذ کاهی داشت و مداد. …
بریدهای از فصل بعد از شهادتِ کتاب در حال انتشار “شبیه خودش” (داستان دلیریها و جانبازیهای شهید مدافع حرم، مسند نشین قدس؛ حامد جوانی که بهشت به روی او مشتاقتر بود… کتابی که دوست داشتم در سالگرد شهید، تحفهام باشد برای سر سلامتی دادن به دو کوه صبر و سلام، پدر و مادرِ حامد — …
بریدهای از فصل شهادتِ کتاب در حال انتشار “شبیه خودش” (داستان دلیریها و جانبازیهای شهید مدافع حرم، مسند نشین قدس؛ حامد جوانی که بهشت به روی او مشتاقتر بود… کتابی که دوست داشتم در سالگرد شهید، تحفهام باشد برای سر سلامتی دادن به دو کوه صبر و سلام، پدر و مادرِ حامد — پلههای بخش …