فردا همپای همهی دشمنان قسم خوردهی یهود پا بر خرخرهی قومی عنود خواهم گذاشت تا کابوس “نیل تا فرات”شان را باز پریشان کنم و فریاد بزنم؛ “فلسطین، فلسطینِ از نهر تا بحر است و آزاد خواهد شد و به آغوش اسلام برخواهد گشت! در این هیچ تردید نیست… .” + فردا روی آسفالت داغ خیابان …
مشتاقِ دیدار روزیام که پرچم سرخ و سفید و سبزِ منقوش به تصویرِ “الله” با بیست و دو “اللهُاکبر” در دو حاشیهاش، جایِ بیرقِ کفارِ یهودی و ستارهی داود و دو خطِ ممتدِ موازیِ “از نیل تا فراتِ” صهاینه به اهتزار درآید و سرزمین مقدسِ موعود، به دستِ بندهگانِ خدا از چنگال گرگهای خبیثِ یهودی …
اینهمه روز و شب و عید و عزا و سیف و شتاء آمدند و رفتند. اینهمه ماه رمضان، ارزانیام شد. اینهمه میهمانِ شبهای قدری شدم که به سرعت برق آمدند و چون باد سپری شدند. اما هنوز که هنوز است، با اینهمه فرصتی که سوزاندهام، حسرت یک آن بندهگی به دلم مانده… . کِی میشود …
مؤمن هیچ کار خیرى را هم از روى خجالت و حیا ترک نمىکند. به بعضیها مىگویند: آقا! چرا فلان جا نماز یا نافله یا نماز اوّل وقتتان را نخواندید؟ مىگویند خجالت کشیدیم! نه؛ از روى حیا، هیچ کار نیکى را ترک نکنید. خواهند گفت متظاهر است؟ بگویند. خواهند گفت خودشیرینى مىکند؟ بگویند. اگر حرفى حقّ …
آن سالها که هشتِ همه گروی نُهشان بود و کم کسی دیپلم یا بالاتر از دیپلم داشت و عنوان دولتی و خلعت ریاست بر کرسیِ ادارهای در مملکت متاعی بود نایاب و سخت به دست آمدنی، او هم سوادِ دانشگاهیاش را داشت و هم عنوانِ دولتی و میز ِ ریاستش را و اعوان و انصار …
خدا نکند انسان به امراض بیدرد مبتلا گردد. مرضهایى که درد دارد انسان را وادار مىکند که در مقام علاج برآید؛ به دکتر و بیمارستان مراجعه کند؛ لیکن مرضى که بیدرد است و احساس نمىشود بسیار خطرناک مىباشد. وقتى انسان خبردار مىگردد که کار از کار گذشته است. مرضهاى روانى اگر درد داشت باز جاى …
این حالاتى که شما در کسانى مثل امام رضواناللَّهعلیه در سنین بین هشتاد و نود سالگى مىبینید، ادامهى حالات جوانى ایشان است… بعد از ماه رمضان که انسان ایشان را مىدید، در یک دیدار و ملاقاتى که با مردم حرف مىزدند، آدم به طور محسوس مىفهمید که ایشان در این یک ماه، نورانیتر شدهاند. آدم، …
باید در هیاهوی اینروزهای حضراتِ جدید الانتخاب که هنوز از بادهی پیروزیِ بادآورده، مستانه میروند و هر دو سوی شمشیرشان بُــرّان است و دم از سازش و نفی ایستادگی میزنند، مثلِ مُرسی نامی به مسلخ اعتماد به یهود و نصارا میرفت که صدقِ وعدهی حقِ رهبـــر که فرموده؛ «امروز جنگ، جنگ ارادههاست! جنگِ عزمهای راسخ …
بىشک تمدّن اسلامى مىتواند وارد میدان شود و با همان شیوهاى که تمدّنهاى بزرگ تاریخ توانستهاند وارد میدان زندگى بشر شوند و منطقهاى را – بزرگ یا کوچک – تصرّف کنند و برکات خود یا صدمات خود را به آنها برسانند، این فرآیند پیچیده و طولانى و پُرکار را بپیماید و به آن نقطه برسد. …
میگویند امشب، بدلِ شبِ قدر است و آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت، امشب است… یعنی هزار و صد و هفتاد و نه سالِ قبل در مثلِ همچه شبی، بقیهی آنچه خدا برای زمین باقی گذاشته بود در دامان نرگس افتاد و گُلی شد که بویش پیچید در آفاق و در انفس و رفت …