محمدمان که روی دستها بالا رفت باران از بالای آسمان ریخت روی تابوتِ کموزنِ محمد و بر سر و روی مردمی که آمده بودند محمدمان را تا بهشت بدرقه کنند. محمد که روی دستها بالا رفت باران بارید و وقتی روحِ آرامَش در آغوشِ فرشتهگانِ موکلِ بارانِ رحمت خداوندی تا بالاترینها اوج گرفت و جسمش …
یکروز دیدم موهایش را از ته تراشیده. با آن قیافهی محجوب و لبان نازک و کشیده و همیشه پر از خنده، با کلهی تاس و کلاهِ پشمی، اعجوبهای شده بود. آنروزها تازه رفته بود در سِلکِ طلابِ علومِ دینی و تقوای مثال زدنیاش تا اعلا درجهی ممکن پیش رفته بود. از لباسِ سربازی امام عصر …
مسئولان ما باید بدانند که: انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلابِ مردمِ ایران نقطۀ شروعِ انقلابِ بزرگِ جهانِ اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنافداه ـ است که خداوند بر همۀ مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را …
یکم. انتخابات در کم از ده روز دیگر برگزار خواهد شد و آنسان که از اوضاع کواکب و رصد ستارهی بخت و اقبال حضرات نامزدها برمیآید، مدل انتخابات هشتاد و چهار در حال تکرار است و یحتمل باید خود را مهیای انتخاباتی دو مرحلهای بکنیم. دویّم. در صورت تحقق فرض فوق، احتمال غلبهی کاندیدای مدافع …
شهیدمان دائم دعا دعا میکرد که تا امامش زنده است، زنده بماند و نیاید روزی که راهی را بیامام برود… و خدا حرفش را شنید و دعایش را مستجاب کرد! میگویم؛ خدا تا سایهی رهبری حضرت آقا بر سرمان افکنده است و نَفَسمان به بودنش گرم است، حیاتمان دهد که بیامام زیستن، زنده بودن به …
نایلون را که گرفت، شوق دوید توی چشمهایش که؛ خدا را شکر! نمیدانی چهقدر دلم هوای … کرده بود. خندیدم که؛ کاش از خدا چیز بهتر و بزرگتری خواسته بودی! خدا که ندار نیست. بخیل هم نیست. میخواستی، میداد خب! با همان شوقی که هنوز در غلیان بود و میدانستم به این زودیها تهنشین نمیشود …
فصل اول؛ روایت سوم:علی از چشم مادر = = = = = = یک شب یکی از همجلسهایهایش را گرفته بودند. علی آن شب دیرتر از همیشه آمد خانه. خودش که چیزی بروز نداد، ولی فردایش دیدم مادر محمود، همان که بازداشتش کرده بودند، آمد در خانهمان که من پسرم را از شما دارم و …
نشستن بر سفرهى رنگین متاع دنیا، از بزرگترین آفتها است. آلوده شدن به صله و احسانِ صاحبان زر و زور و نمکگیر شدن در برابر طاغوتهاى شهوت و قدرت، خطرناکترین عامل جدائى از مردم و از دست دادن اعتماد و صمیمیت آنها است. منیّت و قدرتطلبى که سستعنصران را به گرایش به سوى قطبهاى قدرت …
مگر نمىگوییم که «حتّى تورّم قدماها» اینقدر در محراب عبادت خدا ایستاد! ما هم باید در محراب عبادت بایستیم. ما هم باید ذکر خدا بگوییم. ما هم باید محبت الهى را در دلمان روزبهروز زیاد کنیم. مگر نمىگوییم که با حال ناتوانى به مسجد رفت، تا حقى را احقاق کند؟ ما هم باید در همهى …