ای کریمی که از خزانهی غیب کسِ کمی چون مرا به فضل بیمنتهایت غنی کردی و امر به آمدن و سپیدجامه شدن و تلبیه و طوف و تقصیر و حلق و وقوف نمودی! حالا من و دستهای خالیام من و چشمهای پر از شوق و امیدم من و پاهای پرآبلهام من و دل ناماندگارم من …
رفیق صاحب خبری میگفت: پیش اربابِ کرم، با کاسهی پُر رفتن شرط عقل و رسم آداب دانی نیست! میگفت: کریم برنمیتابد میهمانش به غیر عطای او متنعم شود و خوش ندارد اهل سفرهاش دست خالی از خوان نعمت او برخیزند. میگفت: سوی دلدار که میروی، دل ببُر و دل ببَر و دل بخواه. میگفت: کاسهات …
جادوی گیسوی تو سلسلهی موی تو قصهی ابروی تو هزار و یک شب است که به درازا کشیده و حکایت هجران تو، شهرهی شهر شده ماهِ من! از رخ نقاب بر افکن و ماه سیمین عذار از پس سلسلهی طرهی گیسو عیان کن بگذار در این چند شب باقی هلال ماه رویت بَدر بتابد و …
حج دو گونه است؛ حج عوام و حج خواص. حج عوام، قصد کوی دوست است و حج خواص قصد روی دوست. آن، رفتن به سرای دوست است و این، رفتن برای دوست. عوام به نفس روند تا در و دیوار ببینند و خواص به جان روند تا دیدار یابند. کسی که به نفس رود وجد …
حیرانی مرا با تو سر انجامی نیست میدانم که میدانی حال مرا و پریشانی این شبهای باقی را نوشدارو را تو ساختهای و دوا و درد و درمان و چاره از توست کلام با تو جان گرفته و سلام از کلام قدس اعلای تو سامان گرفته تو آن اعلای مقدسی که کلام به سویت صعود …
تعریف کامل حج را باید در کتابهای اخلاق اسلامی جستجو کرد. هرکس بخواهد فریضهی حج را آنچنان که در کتب اخلاق اسلامی بیان شدهاست بگذارد، در حقیقت جهاد یا کاری بالاتر از جهاد کردهاست. سختی شهادت یک لحظه بیش نیست. اما در چنین جهادی هر لحظه باید خود را قربان کرد. – – – – …
شبجمعه ۲۶ مرداد ۸۶ / سوم شعبان ۱۴۲۸ – – – – اینجا در مسجد النبی، قبل مغرب سفرههایی برای افطار پهن میکنند در قسمت غربی مسجد، همان جائیکه پیرمرد میگفت تازه بنا شده. اشربهاش از آب زمزم است و قهوه و چای و اطعمهاش خرما. وقت افطارشان مقارن است با وقت اذان اول یعنی …
عبدالقادر گیلانی رحمت الله علیه را دیدند که در حرم کعبه روی بر حصباء [سنگریزه – خاک] نهاده، همی گفت: ای خداوند ببخشای و اگر هر آینه مستوجب عقوبتم، در قیامت مرا نابینا برانگیز تا در روی نیکان شرمساری نبرم. – – – – – – – – – گلستان سعدی. باب دوم. در اخلاق …
ابراهیم را فرمودی تا بالای آن بلندی رود و مردمان را ندا دهد که حج به جا بیاورند و از هر سو پیاده و سواره، از راه دور و نزدیک به سوى تو آیند… – – – – – – – می گویند دعوت نامه ی دوستان و مهمانان را می نویسی و هر کدام …
هر کسی به چیزی دل خوش است. او به یادداشت هائی که از سفرهای زیارتی اش برداشته بود. دفترچه اش را داد بخوانم. خواندن که نه! داد ورقش بزنم و نظرم را بگویم که آیا به رای من به درد چاپ می خورد یا نه؟ ورق زدم و زدم تا رسیدم به یادداشت آن شبی …