شهیدانه

در بوستانِ همیشه سبزِ کتاب

الغرض در گرماگرمِ بازدیدتان از نمایش‌گاهِ پر حاشیه‌ی بیست‌وهفتم، سر به غرفه‌ی سوره‌ی مهر نزده از شبستان بیرون نیائید و خورجینِ کتاب‌هاتان را خالی از ادبیاتِ داستانیِ دفاعِ مقدس مگذارید. دیدار غرفه‌ی موعود عصر، مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آقا، نیستان، نشر مرکز، بنیاد ادبیات داستانی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کتاب دانشجوئی، کتاب‌های …

استاد

تو با حرف‎‌های آمیخته به مثال و تعابیر قریب به ذهن، تشویش را از ذهن جست‌وجوگر نوجوانانه و پر از پرسش من زدودی. و یادم دادی فکر باید از مجرای دین عبور کند و آموختی‌ام که چراغ دین خاموش نمی‌شود و دین به رنگِ کهنه‌گی درنمی‌آید و اسلام، اعلای همه‌ی فکرها و ایده‌های نو و …

آرمـــــــان‌شهر

رجعت شهیدان، “اگر” نیست! “حتم” است. شهید، شهادت را برگزید تا نهال دین سیرآب شود و روزِ نوروزی که صاحب دین برگردد، عدل خداوندی اقتضا دارد که کمک حالِ امامِ موعود، مردانی آزموده و امتحان پس داده باشند. امروز شهر ما با آن‌چه آن‌ها گذاشتند و رفتند، توفیر زیادی کرده است. آن روزها، این‌همه علم …

حلول

پا به ماه بود که تمام دل‌تنگی‌اش را جمع کرد در دست‌های لرزانش و قرآن را دو دستی گرفت بالای سر مردش که خم شده بود بند پوتین‌هایش را محکم کند و از زیر قرآن رد شود و بدو برود سر قرار. و محمدش را آخرین بار از پشت پرده‌ی نازک اشکی دید که هر …

رد پا

رفاقتی که میان گذاشته‌ای چنان پررنگ هست که هنوز بعد سی و یک سال از آن روز بهاری که رفتی و دل دوستانت بردی، هنوز و همیشه در یادشان باشی و بمانی و رفتنت را با روز و ماهش بیاد داشته باشند و مرا شرمنده‌ی لطفی کنند که رد پای صفائی که در رفاقتت بود …

تا تو باشی بهشت با من است

تو را باید در روشنی دید در مه‌تاب در شعاع گسترده‌ی آفتاب در افق، هنگامی که روز را روشن می‌کند و در شفق که تیغ نور در جان تاریکی فرو می‌آورد و در فلق که نوید نو شدن است و در ظهر که سایه‌ی همه‌گان کوتاه است و شعاع خورشید، زمین و زمان را مسخر …

تماشاگر راز

تو را اول بار یکی دو سال بعد از شهادتت شناختم. روایتت را – روایتِ فتح‌ات- قبل‌تر اما شناخته بودم؛ با آن موسیقی ملایمِ حماسی و هشدار آلودی که راه به راه وسط سکانس‌های مستندت می‌فرستادی و اول و آخر برنامه می‌شنیدیمش. سیدمهدی اما یکی دو سال پشت بند شهادتت عکسی از تو به من …

معاوضه

کک دولت که از شهادتِ طلبه‌ی ناهی منکر نگزید. خطابِ شدیداللحنی هم نشنیدم از دولتیان به هم‌تایانِ پاکستانی سر ماجرای گروگان‌گیری و شهادت گروه‌بانِ شهیدِ مرزبانی. بماند که در چشن جهانی نوروز در کابل به جای قهر و غضب، با جناب رئیس جمهور پاکستان پالوده بستنی هم صرف شد. دو روز است بقول حضرات، سربازانِ …

شهدا شرمنده‌ایم

بعد از دو سال که از دفن‌تان در تپه‌ای که به نام‌تان ساختیم و پرداختیم گذشت، شرم‌ساری ما دو چندان است. دو ساله است و اصلن زیاد است. شما را از دل خاک‌های تفتیده جنوب و از بین رمل‌های فاو تحفص نکردیم که بیاوریم‌تان در بام شهر و سنگی روی مزارتان بگذاریم و الفاتحه! و …

دغدغه‌های فرهنگی

من به این نکته متنبه شدم که؛ این‌که می‌گویند: “مداد العلماء افضل من دماء الشهداء” معنایش آن عالم است که می‌تواند محتوای ذهن انسانی را تبدیل به چیزی کند که از این جسم، از این سخت‌افزار موجود بشری، یک انسان متعالی، یک انسان پیش‌رو و یک انسان فعال و مقاوم بسازد! یک عالم می‌تواند این …