میگفت: خاصیت تجلی، انهدام است. قرآن بخوان؛ «لَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا» + (و آنگاه که پروردگارش بر کوه جلوه نمود، آنرا ریز ریز ساخت، و موسى بیهوش بر زمین افتاد) «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّه» + (اگر این قرآن را بر کوه …
میگفت: خدا اراده کرد انسان در قاب عالم جاری شود و رود شود و به دریا برسد. و تو اگر جاودانگی میخواهی – که میخواهی!- باید قاطی این جریان شوی تا به دریا برسی. میگفت: برای رسیدن باید از خود و از هرچه داری و از ارادهات بگذری و خود را در قاب ارادهی خداوندی …
میگفت: اساس تربیت و تعالی در مکتب وحی، بر محبت بنا شده است. یعنی در دستگاه توحیدِ ربوبی که اهل بیت علیهم السلام شاگردان خصوصی آنند و عالم بندِ وجود ایشان است و ریزه خوار سفرهی کرم آنان، محبت حرف اول و آخر را میزند. طُرفه آنکه در فقرهی مابهازای ارسال رسول و تعیین امام …
میگفت: انسان خلق نشد مگر برای نیل به مقامِ انسانیت. به مقام توحید. به مرتبهی عبودیت. و تو فکر نکن که اینها را مفت بهت بدهند. تو اگر طالبی باید مقاوم هم باشی. باید حتا صبور هم باشی. باید بلا کشی بلد باشی و خوش باشی. باید از خود بگذری. میگفت: حسین (علیه السلام) که …
میگفت: چون سر نباختهایم، در قرآنی که میخوانیم و لقلقهی زبانمان است، غیر آن اثر است که فرمود «لَوْ أَنْزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّه» + و غیر آن قرآن است که امام شهیدمان بر سر نیزه خوانده و میخواند « أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا …
میگفت: از روزی که حسین حجش را نیمه کارهاش وانهاد و با هرچه و هر کس که داشت راهی ابتلاء عظیم شد، خیلیها آمدند حسین را از شتابی که داشت بازدارند؛ یکی با پیشنهاد سفر به سرزمینِ بیخطر یمن و یکی با گزینهی کوچ به ایران و و آن دیگری که شیعه بود و از …
میگفت: اهالی یمن، از بهترین پارچهای که داشتند لباسی برازنده دوختند و با پیشکشیهای بسیار آوردند به محضر رسول خدا و حضرت آن پیرهن کم نظیر را همانجا هدیه کردند به حسین. میگفت: پیراهن تبرکیِ پیامبر آنقدر برای حسین عزیز بود که پنجاه و چند سال آنرا نگه دارد و نو نگه دارد تا برساندش …
میگفت: کس را راه به مقام بندگی و عبودیت محض نیست الا به اینکه راهش از شاهراه حضرت شاه شهیدان عبور کند و زلفش به زلف ابیعبدالله گره خورد. میگفت: هماین است که حسین بن علی را “ابیعبدالله” -پدرِ بندهی خدا- نامیدهاند. میگفت: سر سلسلهی عبادِ مخلصِ خدا، حضرت ثارالله است و باید برای به …
میگفت: قصهی محبت حسین مثل دریاست؛ برزگ و عمیق و جاری. و پاک کنندهی هر نجاستی. – حتا هر قدر که بزرگ باشد- هر خشک و تری که در آن وارد شود، بین بزرگیش گم میشود و دریا میشود و دریا هنوز و همچنان دریاست که دریاست. میگفت هر نجاستی هم که در روحت نشسته …
برف بارید در دور از انتظارترین ماه سال. بس که بر خلاف شهرتِ اقلیمِ آذربایجان و شهر ما، در این سالها بارش رحمت سپید الاهی تا دی و بهمن به تأخیر میافتاد و این همه بار دیر باریدنش، دیگر خیال همهمان را از سرمای قبلِ آذر و آبان آسوده بود و ناامید کرده بود. مگر …
