“به هرحال انشاءالله که همهتان موفّق و مؤیّد باشید. امروز خوشحال شدیم شماها را ملاقات کردیم؛ همچنین آقاى مهدىقلى رضایى را، همچنین یک بار دیگر آقاى نورالدّین را. انشاءالله که همهتان موفّق باشید، مؤیّد باشید، انشاءالله همیشه سربازان ثابت قدمِ انقلاب باشید همهتان. همچنین خانم سپهرى که واقعاً زحمت کشیدند، کار ایشان، خیلى با ارزش …
الهی تو آنی که دانی حسابِ تک تکِ برگهای فرو ریخته از تنِ درختان بید و چنار و افرا و بلوط را به آنی و به وزشِ بادی توانی تنِ درختان بلرزانی و زمین را با برگ برگِ خزان فرش سازی. جنانکه فرمائی: و ما تسقط من ورقهٍ الا یعلما + ( و هیچ برگی …
“گاهی من دیدهام عدهای اشتباه میکنند خیال میکنند (و میگویند): خودم را به خدا سپردم. صریح میگویم: این حرف غلط است! معارف ما، مجموعۀ آیات، روایت و حتّی عقل ما میگوید: خودت باید کار کنی! خودت باید خودت را بسازی! این فشار و سختی دارد، ولی گریزی از آن نیست. این حرفها چیست که میزنی؟ …
گفت: تا خالص نشوی ذوب نمیشوی و تا ذوب نشوی در او فنا نخواهی شد. حالا هزاری هم دوره بیفتی که؛ من آنم که رستم بُود پهلوان. گفت: اخلاص هزار نکتهی باریکتر از مو دارد و نکتهی اولش این که؛ مؤثری را جز خدا نشناسی و تأثیر را فقط از ذات قدس او بگیری و …
“فقط مراقب بچهها باش! لازم نیست به خاطر من مطبخ بروی. یک آبِ ساده هم که توی هاون بکوبی با هم میخوریم… .” – – – – برشی از مطلبی خواندنی از حیات طیبهی حضرت آقای بهجت تحت عنوان “آیتالله بهجت را میگویم” چاپ شده در ماهنامه فرهنگی اعتقادی موعود عصر. شماره شهریور۹۲
تا سردار سر آستینهایش را بزند پائین و با دستهائی که هنوز آبِ وضو از آنها چکان بود سجادهاش را باز کند و اذان را به اقامه و اقامه را به قد قامت الصلوه برساند و تکبیر بگوید، محو ردیفهای نامنظمِ کتابهائی بودم که معلوم بود دستچین شدهاند برای دم دست بودن و جلوی چشم …
به نظر شما کسی که برای کار غیر مهمی زنگ بزند به دوستی و دست بر قضا، تلفن رفیقش “دایورت” باشد روی خط تلفنی که وصل است به مضجعِ نورانیِ سلطان سریر ارتضاء، امام علی پسر موسا؛ “الرضــــاء” و یکهو دلش هُــــرّی بریزد پائین که در این سی ثانیه و در ازدحام هجمهی صداهای دردمند …
“فرزندم! با قرآن، این کتابِ معرفت آشنا شو؛ اگر چه با قرائت آن. و راهی از آن به سوی محبوب بازکن و تصور نکن که؛ قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این؛ وسوسهی شیطان است… .” حضرت روحالله
محضر آیتالله بهاءالدّینی بودیم. موقع استراحت ایشان بود امّا یکی از آقایان – که روحانی بود – اصرار داشت که میخواهم ایشان را ببینم و کسب تکلیف کنم. ایشان فرمودند: بیا، آمدند. فرمودند: حرفتان را بگویید. آن شخص گفت: جلوی این دو نفر بگویم؟ آقا فرمودند: بله، جلوی همینها بیان کنید. گفت: میخواهم برای مجلس، …
میخواستم این را عرض کنم که؛ در باب دعا و بهخصوص در ایام قدر، انسان هیچوقت نباید به خودش تردیدی راه بدهد! خدا اینطور نیست که ما را مأیوس و رد کند. این جزء آیات و معارف حتمی ماست. این را بدانید! یأس از رحمت حق از گناهان کبیره است! فقهایمان هم همه فتوا میدهند …