دل نامه

حاجی

اتوبوس آمده بود دنبال‌مان. چند سالیست -یعنی دقیقا از وقتی که ترمینالِ متمرکز شهر ساخته و به بهره رسیده است- رسم بر این شده که حاجی‌ها را از توقف‌گاهی که مخصوص بدرقه و استقبال سفرهای زیارتیست سوار کنیم و برگشتنی، برگردیم همان‌جا و مردم نکوبند کلی راه بیایند تا فرودگاه و تا کجا برای استقبال …

وداعیه

هیچ‌وقت و هیچ بار در هیچ زیارتی، به نیت وداع زیارت نکرده‌ام. به فهم ناقص من، وداع یعنی جدائی و بقول دوستی عاشق پیشه؛ خداحافظی دوری میاره، جدائی میاره… . و عصر امروز، نوبت دل کندن بود؛ یعنی وقت وداع آخر به هر تقدیر و به رغم میلِ دل من و همه‌مان رسیده است. و …

شام آخر

و امشب شب آخری بود که در این سفر میهمان اقلیمِ قبله‌ایم. و یار نادیده سیر چه زود گذشت؟ ساعتی از شب گذشته مهیا شدم بروم مقام. (و این لغتی است که عوام‌الناس آذری زبان برای حرم و اماکن مقدسه استعمال می‌کنند.) دلم برای دیدنِ دوباره‌ی کعبه پر می‌کشید. اتوبوس‌ها دیگر نه به ترتیب و …

الرحیل

از دیروز که با تأئیدات خداوند متعال و در ظل عنایات حضرت صاحب علیه‌السلام، موعد پرواز برگشت و زمان فرود طیاره در باند فرودگاه ارومیه معلوم شده، تکاپوی نوئی در جمع پدید آمده. انگار که قبل از این معلومیت، داستان رفتن و دل کندن، افسانه بود و دور بود و دور از خیال. اما از …

احتیاط!

وقتی بعد از ایام تشریق برگشتیم مکه، روزی سر سفره‌ی شام، شیخِ معینِ کاروان ارومیه‌ای‌ها پرسید که چرا قبل از منا و عرفات مُحرم شده بودی و شنید که به خاطر خروج از حرم و باطل شدنِ احرامِ عمره‌ی تمتعی که از مسجد شجره بسته بودم. گفت احتیاط این است که یک طواف نساء دیگر …

قربانی

روزی که در شبستان مسجد شجره، بیرون مدینه داشتم تقلا می‌کردم که تلبیه بر زبانم جاری شود و لبیک بگویم و مُحرم شوم و آن لحظات ملکوتی مثل تهی کردن قالب، سخت بودند و شیرین، دلم، تهِ تهِ دلم این امید سوسو می‌زد که این بار به عوض مردی برگزیده که خدا او را به …

قصه قسمت

اهل معنا گفته‌اند که رزق حج را در شب قدر می‌نویسند. اما تقدیر انسان که جزئی از چرخه طبیعت است، لاجرم باید تدریجا محقق و پخته شود و لابد برای همین است که می‌گویند از فردای شبِ قدر برای درکِ شب قدرِ سال آینده برنامه بریزید. و حکما باید تنور داغ نگه داشته شود تا …

بازگشت

برای رمی روز سوم، اول بنا بر این بود که بعد از اذان ظهر چادرها را به مقصد جمرات ترک و بعد از رمی، پای پیاده برگردیم هتل. یعنی علاوه بر منا، در داخل شهر هم دور و بر سه کیلومتر در گرم‌ترین ساعت روز باید پیاده می‌آمدیم. به تمهیدِ حاج محمدِ مدیر، بعد از …

تغییرات

گوش شیطان کر، امروز بالاخره بعد از چهار پنج شبانه‌روز قسمت شد که بروم بیت. یعنی اولین نوبتِ بعد از ادای مناسک عمره‌ی تمتع در حین ورود به مکه در سی و یکم مردادی که گذشت. کمک در توزیع سه نوبت غذای روزانه و رسیدن به احوال هشتاد و چند زائر و تقسیم ملزومات و …

وصال

شیرین‌ترین لحظه‌ی حج، آنجا اتفاق می‌افتد که در لباس یک دست سفید، وقتی ضربان قلبت بالا و بالاتر می‌رود، از دور مناره‌های مسجد پیدا می‌شود و تو قاطی همه، مثل همه، با همه، کنار همه، قاطیِ همه، بین عرب و عجم و سیاه و سفید و زرد، کوتاه قد و بلند قد، مرد و زن، …