برای آمدنت برای به دادمان آمدنت برای از سفر آمدنت برای رسیدنِ آن وقتِ نمیدانم کِـیِ آمدنت زود هم دیر است… .
برای کسی که تلاش اصل اول زندهگیاش شده، سحرخیزی و نظم و تدبیر لذت ویژهای دارد. برای کسی که تلاش تمرین برای روزهای سبز آینده است، آمدنت یعنی تلاش مضاعف و این یعنی لذت مضاعف. و ما منتظریم همهی تلاشهامان روزی به تلاش مضاعف زیر عَلمِ قیام تو منجر شود یا مهدی! بیا و ثمرهی …
شوری که در شامات است و فتنهای که صهاینه و روس و انگلیس و آمریکا در جانِ برادرانِ مسلمانی انداختهاند که هم را به قصد قربت و لقایِ رسولِ خدا میکُشند و شعلههائی که از جنگ افغانستان و عراق و لیبی و مصر و شام تنوره میکِشد و ممالک اسلامی و برادران مسلمان، عین گوشت …
بیا و ابراهیمِ بتهای ضمختِ ما باش… .
کاشکی به جای همهی گزینههای روی میزِ طرفین دعوا و همهی گزینههای عالم فقط گزینهی “آمدنت” میماند و آمدنت تمام گزینههای دیگر را از کار میانداخت… یعنی که؛ کاش صاحب برسد بنده به زنجیر کند… اینروزها نمیدانم چرا هی خواب میبینم که رفیقانم لباسِ رزم به تن کردهاند؟ نکند بیائی و ببریشان و من جزء …
حس و حالی نمانده! شوری نیز. در این روزهای بی تو، مهمترین و سختترین کارِ عالم تحمل کردن است!
الهی به لطف رمضانی که فرو فرستادی حالِ ما خوب است. حال همهی ما خوب است! اصلن، رمضان یاد آوری مناسبیست برای مردمان زمین خورده و زمینی که یادشان بیفتد خوب هم میشود بود و خوب هم میشود نفس کشید. الغرض، به لطف نسیم انسی که رمضانت در جانمان وزانده و حالمان را خوب کرده، …
دلِ ما پشتِ سرت کاسهی آبی شد و ریخت کِی شود پیش قدمهای تو اسپند شویم؟
مشتاقِ دیدار روزیام که پرچم سرخ و سفید و سبزِ منقوش به تصویرِ “الله” با بیست و دو “اللهُاکبر” در دو حاشیهاش، جایِ بیرقِ کفارِ یهودی و ستارهی داود و دو خطِ ممتدِ موازیِ “از نیل تا فراتِ” صهاینه به اهتزار درآید و سرزمین مقدسِ موعود، به دستِ بندهگانِ خدا از چنگال گرگهای خبیثِ یهودی …
الهی! به حقِ این شب عزیز و این قدرِ متعالی که رزق بندهگانت را در قالب آن مقدر میکنی؛ روغنِ ریخته از عمر به غفلت رفتهی ما را نذرِ روشنائیای کن که قرار است به نورش دنیا نورانی شود. الهی! اینکه این تن و این دل و این جان کم از آن است که صدقهی …