Month: فروردین ۱۳۹۲

عَنِ النَباءِ العَظیم!

عید که می‌شود و هوا که نو می‌شود، روزها و آدم‌ها انگار تازه می‌شوند. انگار روح برگشته باشد به کالبد بی‌جانِ جسمی که از ضربه‌ی تازیانه‌ی مرگ، سست و سرد شده باشد و حالا به یُمنِ تپش دوباره‌ی قلب و جریان دوباره‌ی زندگی در رگ حیات، گرم شده و خون دویده زیر پوستش. عید که …

و به یقین، این وعده‌ای انجام شدنی است…

“دشمن صهیونیستی” در قواره‌ای نیست که مقابل ملت ایران به چشم بیاید! سردمداران اسرائیل گاهی تهدید می‌کنند، اما می‌دانند؛ اگر غلطی بکنند، جمهوری اسلامی “تل آویو” و “حیفا” را با “خاک” یکسان خواهد کرد!!! حضرت آقا. دیدار اول فروردینِ سالِ نو. حرم امام رضا علیه‌آلاف‌التحیه‌والثناء + – – – پی‌نوشت: به مدد حق و یقین …

عیدانه

از اولین و آخرین نوروزی که سال تحویل را همه‌ی خانواده‌ی کوچکش دور هم بودند سی سال گذشته است. سی سالِ پر از اتفاقاتِ ریز و درشت که درشت‌ترین و ماندگارترین اتفاقش نبودنِ مردی بود که وقتی بعدِ سال تحویل بند پوتین‌هایش را سفت کرد که برود، دخترکش هفت روز بیش‌تر نداشت. و دست روزگار، …