کتاب برای کسی که آنرا نوشته در حکم اولاد است. و کسی که آنرا نوشته در حکم پدر. وقتی کتابی به دنیا میآید و نسخه اولش را میدهند دست کسی که آنرا نوشته، مثل آن است که طفلِ تازه به دنیا آمدهای را قنداق پیچ بگذارند در آغوش پدر و پدر محو تماشای مخلوقی شود که ماهها منتظر دیدارش بوده و روزها و ساعتها و ثانیهها را هی شمرده و شمرده تا به ساعتِ صفر برسد و نوزاد به دنیا بیاید و در آغوش پدر جا خوش کند.
الغرض، امینِ آراء به حکم قاعدهای که گفتم، میشود پنجمین از اولادِ کاغذی و مقوائی ما که در قطع رُقعی به دنیا آمده و در لابلای هزار هزار کتابِ نو و کهنه، هنوز یک هفته نشده که جا خوش کرده کنج قفسه کتابفروشیها.
امین آرا روایتیست شفاهی و شخصی از برگزاری انتخابات در سه دههی گذشته در خوی در سرِ ایران؛ آذربایجانِ غربی. که از انتخابات معروف دوم خرداد ۷۶ شروع و به انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی در اسفند کرونائی ۹۸ ختم میشود.
بندهی سرآپا تقصیری که من باشم، در این سه دهه در همهی انتخاباتها، به عنوان ناظر هیئت نظارت بر انتخابات شورای نگهبان، شرق و شمال و غرب و جنوب جلگه خوی را روستا به روستا و قصبه به قصبه و کوچه به کوچه و راه به راه گشتهام و در هر بار، مواجه با اتفاقهائی شدهام که شاید خواندش برای شما خالی لطف نباشد. بماند آن اتفاقی که سرِ سیاه زمستانِ ۸۶ و یکروز مانده به انتخابات مرا پرت کرد به جنوب استان و شد آنچه که شد.
باری، اینجاست که باید از دوستان انتشارات شهید کاظمی باید تشکر کنم که سر قولی که دادند ماندند و کتاب را قبل انتخابات ۱۴۰۰ رساندند و کار جا افتاد. الحمدلله رب العالمین. کتاب در ورقهای دوست داشتنیِ کاهی، در ۱۲۴ ورق و به طرز مصور به زیور چاپ آراسته شده است.