اولین بار، پانزده سال پیش روز عید قربان، نام مقتدا صدر را پای اعلانی دیدم که روی تیر برقی ما بین بازار و باب الساعه حرم امیرالمومنین زده بودند. (آن اعلامیه را هنوز بین کاغذهایم دارم.) آن روزها، سیدمقتدی جوانی بود با ریشی پرپشت و عمامهای درشت که پارچهی سفیدی را به نشانهی کفن روی …
قبلا هم درباره نشر اطراف و کتابهای که چاپ کرده نوشته بودم. ایدههای نو در تالیف و جمعآوری کتاب ساختن از موضوعهائی جذاب، راهبرد اصلی مدیر خوشفکر نشر اطراف است و این ارادت ما را به قلمی که میزند و قدمی که برای فرهنگ این مُلک برمیدارد، دو صد چندان کرده و میکند. الغرض، کتاب …
خوشحال نیستم که برجام به سرانجام نرسید. خوشحال نیستم که عهدنامهای که روی گلستان و ترکمانچای را سفید کرده بود و به زعمِ صاحبانش قرار بود گشایش ایجاد کند، نکرد. خوشحال نیستم توافقی که عاقدانش زلف هر چیز و همه چیز از مشکلات ریز و درشت مملکت را به آن گره زده بودند، تو زرد …
دقیقا شش سال پیش بود که رهبر دانای رازِ انقلاب، در خلال شاخ و شانههائی که دولتِ و مجلس وقت و خاصه رؤسای آن برای هم میکشیدند، بین یکی از سخنرانیهاشان در جمع دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه فکری نو در انداختند که نظام ریاستی را آسیب شناسی و برای تبدیل آن به نظام پارلمانی، تمهیدات …