ما ترکها بخواهیم شاهد مثال بیاوریم برای بیمبالاتی و لاابالیگری و پوچگرائی و نهایت درجهی اینها که شمردم را نشان دهیم میگوئیم: «فلانی حتا تاسوعا و عاشورا هم چراغ مغازهاش روشن است!» یعنی کار کردن در این دو روز و نه فقط این دو روز که تا روز سوم شهادت سیدالشهدا در باور ما و …
#حاج_فیروز قوجا فیروز #فخرالذاکرین به هر اسم و به هر رسم؛ تو برای من نماد پیرغلامی و شیفتگی و شوریدگی و سرگشتگی بودی… با آن شعرهای ناب و ذکرهای بیمثالی که در شجاعت اهلبیت و #امام_شهید میخواندی و شاهبیتت این بود؛ دیوانهی خموش به عاقل برابرست/دریای آرمیدَه به ساحل برابرست و من مگر یادم میرود …
امسال هشتمین سالی بود که رزقِ سیلِ اشکهائی که یک سال برای باریدنشان صبر و دعا میکنیم، داخل چهاردیواریهای فراخ خانهی حاج محمد پیشداد بود. مردی سن و سال دار و حسینچی. که سالی یکبار و در اشکآلودترین روز ممکن، گریهکنهای شهر را جمع میکند خانهاش برای استماع روضهی قتلگاه و غارت و تنور… و …
شب عاشورا، شهادتنامهی عشاق امضاء میشود. این را از شعری یاد گرفتهایم که سالهای سال، از قدیم و از خیلی قبلتر از اینکه من و مثل منها پا به دنیا بگذاریک و انیس مجالس عزای امام شهید بشویم، نوحهی سوزناکِ هیئتها بوده و هست و خواهد بود؛ امشب شهادت نامه عشاق امضاء میشود فردا ز …
از یک جائی به بعد شعرِ روضه که به جاهای باریک میکشد اشک خشک میشود صدا در گلو بغض میشود… حتا فریاد در نطفه خفه میشود. بس که ماتم بزرگ است و بس که واقعه، دهشتناک ماتت میبرد. خشک میشوی. نه اشکی. نه دادی. نه فریادی و نه حتا بُغضی. و میایستی و حسرتِ اشک …