گفته بود «فکر کن یکی از بزرگترهای فامیل، مهمان رودربایستیدار برایش آمده و دور و بریهای نزدیکش هرکدام یک سمتند و کسی دم پَرش نیست که دست کمک بهش برساند و فکر کرده حالا که فلانی و فلانی و فلانی نیستند، میتواند روی تو حساب کند. و یا چون فلانی و فلانی و فلانی نیستند، …