شاگرد شوفر

خالد راننده‌ی سیه چرده‌ی مصری خط هشت نقل و انتقال زائران ایرانی است. قبلا هم چند نوبت مسافرش شده‌بودم. جوانکی سی، سی و پنج ساله که عربی را به قول خودش فُصحَه – روان و سلیس – حرف می‌زند و لهجه‌ی مصری اجل لهجه‌های متنوع عربی می‌داند.
ام‌شب رفیقش را هم سوار کرده بود و جناب رفیق که از لهجه و بر و رویش می‌زد که او هم مصری باشد، بلند بلند حرف می‌زد و مثل شاگرد شوفرهای خط واحد به هر هتل نرسیده داد می‌زد: هتل الفلان… هتل البهمان که مسافران بدانند نزدیک هتل‌شان شده‌اند و آماده‌ی پیاده شدن شوند.
مسافران یک ایست‌گاه مانده به آخر که پیاده شدند و فقط ما چند نفر ماندیم رو کرد به من که ایرانی‌ای؟ گفتم معلوم نیست مگر؟ و معلوم نبود! خاصه با آن پیراهن سفید و بلند عربی که تنم بود و عرق چین توری‌ای که بر سر کچلم گذاشته بودم و دمپائی‌های مشکی‌ به پایم! در آمد که عراقی هستی لابد! گفتم نه! یک ایرانی اصیلم! گفت: کوئیست! من مملکه احمدی‌نجاد!؟ گفتم که نه. احمدی‌نجاد من مملکتنا!. نحن ننتخب احمدی‌نجاد. ولکن احمدی‌نجاد لیس ینتخبنا! که یعنی احمدی‌نژاد برای ما و مملکت ماست… نه ما و کشورمان برای او!
انتظار چنین درشتی را از یک ایرانی نداشت. معمول این است زائران از کشور هم که می‌پرسند اسم پایتخت یا رئیس جمهور آن مملکت را به نشانه‌ی این‌که اسم کشور شما را می‌دانیم می‌گویند و ته‌ش یک (Good) می‌بندند به ریش جناب رئیس جمهور و خلاص.


رفیق خالد که حسابی جا خورده بود، در مقام مقایسه در آمد که: نحن ایضاً ننتخب محمد مُرسی! ما هم محمد مرسی را انتخاب کرده‌ایم خب! جمله‌اش را تمام نکرده براق شدم توی صورتش که مُرسی‌تان اخ‌الیهود است و در مقابل چشم‌های گردشده‌اش ادامه دادم که اگر نبود باید سفارت اسرائیل و خط لوله‌ی انتقال گاز به آن خراب شده را می‌بست و معاهده‌ی کمپ دیوید را باطل اعلان می‌کرد! و مگر آیه نداریم در قرآن که نهی می‌فرماید از دوستی با یهود و نصاری و مگر آیه‌ی نفی سبیل نداریم که می‌فرماید: وَ لَن یَجعَلَ اللَّـهُ لِلکافِر‌ینَ عَلَى المُؤمِنینَ سَبیلًا؟ +
شاگر شوفر مستاصل که به معنای تمام در هچل فروشده بود، گفت که داشتن روایط دیپلماتیک عرف بین‌ ملت‌هاست وهمین خود شما مگر انقلاب نکرده‌اید!؟ اگر راست می‌گوئی، چرا خودتان سفارت اسرائیل را نبسته‌اید؟ و انگار می‌کرد ما در تل‌آویو سفارت داریم و روابط دیپلماتیک و سفیر و اِهن و تولوپ!
حالا چشم‌های من گرد شده بود از تعجب و از شگفتی سیطره‌ی رسانه‌ها که نگذاشته‌اند خبر تعطیلی سفارت اسرائیل در این سی و دو سال به گوش دنیا برسد و جوانکی مصری که داعیه‌ی مبارزه با یهود دارد و از هیچ چیز به قدر یهود متنفر نیست نمی‌داند که ایران کشوری به اسم اسرائیل را اصلا به رسمیت نمی‌شناسد! چه برسد به این‌که با او رابطه‌ی دیپلماتیک هم داشته‌باشد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.