۱. من برنمیگردم و تسویه حساب نمیکنم. ۲. فکر نکنید که صلح شده است؛ جنگ جنگ تا رفع کل فتنه! ۳. من اگر برگردم، طوری برمیگردم که کسی مرا نمیشناسد. همانند پیکر شهید بیسر و بیدست… . + از وصیتنامه شهید سیدصاحب محمدی +
ما همانقدر که انقلابی و پرشور و پر حرارتیم همانقدر و حتا بیشتر تابع امر رهبریـــم. و انقلابیگری بی حضور و راهنمائی رهبر معنا ندارد. همانقدر که تیغهایمان بُــرّان و عزمهامان راسخ است مطیع تدبیری هستیم که حکم به “نرمش قهرمانانه” کند. خدا بر علو درجات حمیدِ باکری بیفزاید که میگفت: “کار امام در جامعه …
هر بار، اول به تلفن دفترِ کارم زنگ میزند و اگر نبودم به تلفنِ همراهم. بر خلاف صبوریای که در سائر شئون زندهگیش دارد، پای بوقهای تلفن کم صبر است و کافیست گوشی دو سه بار بوق بخورد و برنداری تا تلفن را قطع کند و برود سراغِ شمارهی دیگری که از تو دارد. الغرض، …
از حماقتی که در آمریکائیها در فقرهی حمله به افغانستان و عراق دیدیم بعید است، عقلشان برسد و انبار باروتِ منطقه را در حلب و دمشق و شامات به آتش نکشند. جنگی که مثلِ دوتای قبلی و خصوصا در مدل عراقیاش شروع کننده بودند و امروز بعد از ده دوازده سال، هنوز از باتلاقِ خود …
ای پیشپروازِ کبوترهای زخمی بابای مفقود الاثر! بابای زخمی! ‘ دور از تو سهمِ دختر از این هفته هم پَـر پس کِی؟ کِی از حال و هوای خانه غم پَـر؟ ‘ تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی یک قابِ چوبی روی دستِ میخ بودی ‘ توی کتابم هر چه “بابا آب میداد” مادر نشانم …
تا سردار سر آستینهایش را بزند پائین و با دستهائی که هنوز آبِ وضو از آنها چکان بود سجادهاش را باز کند و اذان را به اقامه و اقامه را به قد قامت الصلوه برساند و تکبیر بگوید، محو ردیفهای نامنظمِ کتابهائی بودم که معلوم بود دستچین شدهاند برای دم دست بودن و جلوی چشم …
سؤالش بیخود بود؛ “حاجی راستی چرا نمیری سوریه برای دفاع از حرم؟ بچهها دارند اسم مینویسند!” و انگار آتش افتاده باشد به جان حاج عباس و گـُر گرفته باشد و دردِ دلش عین زخم کهنهای که خون رویش به نازکی شترک بسته باشد، باز شود و غم همهی مساحت چشمهای سیاهش را بگیرد و در …
در اینکه دیدار با خانوادهی شهداء وظیفه است و بیشتر اوقات از آن غفلت میشود، بحثی نیست. در اینکه دیدار با بازماندهگان یک شهید، میتواند قوتِ قلبِ داغداری باشد که زخمِ عمیقِ شهید از دست داده را تسلی باشد هم حرفی نیست. اما، بعد اینهمه سال و اینهمه دیدار، هنوز وقتِ آن نرسیده که یاد …
مشتاقِ دیدار روزیام که پرچم سرخ و سفید و سبزِ منقوش به تصویرِ “الله” با بیست و دو “اللهُاکبر” در دو حاشیهاش، جایِ بیرقِ کفارِ یهودی و ستارهی داود و دو خطِ ممتدِ موازیِ “از نیل تا فراتِ” صهاینه به اهتزار درآید و سرزمین مقدسِ موعود، به دستِ بندهگانِ خدا از چنگال گرگهای خبیثِ یهودی …
من کار به ترکیبِ دولتِ آینده ندارم. کار به سهمخواهی و باجخواهی و خط بندی و تعیین و کشف اینکه رئیسجمهور ِ منتخب، با اصحاب اصلاح است یا نه و چهقدر معتدل است و آیا امروز اعتدال به درد انقلاب میخورد یا نه، ندارم! کار ندارم که وزیر نفت از کارگزاران خواهد بود و یا …
