دفاع

آن مرد در باران آمد!؟

بسم رب الشهداء و الصدیقین. والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا + گفته‌اند از تو بگویم. از تو! از تو که به وسعت دریائی و من باید با از توگفتن، بحری را در کوزه کنم و این ناشدنی‌ترین کار عالم و شیرین‌ترین رویای من است… بگذار اول از یادت بگویم. یادت هست آن روزی که جنگ …

و منهم من ینتظر

یقین دارم؛ ثواب و برکت بوسه بر دست و بازوی شیرمردی سبزپوش در قواره‌ی |علی آقای فضلی| کم از دیدار و مصاحبت با شهیدان ندارد. و دی‌روز، وقتی دست مردانه‌اش دستانم را به گرمی فشرد، شوری در جانم افکند که حس شیرین شهود شهادت تا عمق جانم دوید… خدا نگه‌ت دارد برای ما سردار!

آئینه‌ی هزار سوی جادو

آخرین پدیده‌های هنری در غرب، آپارت و پاپارت هستند. خودشان این اسم‌ها را گذاشته‌اند. آپارت از اُپتیک است، یعنی اُپتیک آرت و فقط به بازی‌های بصری ختم می‌شود؛ بازی‌های چشم، آن‌هم فقط در حد فیزیک چشم، در حد قوه‌ی باصری ظاهری ما و مشخصاتی که دارد. یعنی با توجه به مشخصات فیزیکی چشم، بازی‌های بصری …

دعای روز بیست‌وهشتم ماه مبارک رمضان

الهی؛ تو را به شرف قدس و شراقت مسجدالاقصی و برکتی که در حول آن قرار داده‌ای ما را اسباب برچیدن فساد قوم یهود از ارض مقدس فلسطین قرار بده. آن‌سان که در کتاب مبین و محکمت فرمودی: فَإِذا جاءَ وَعدُ أولاهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِبادًا لَنا أُولی بَأسٍ شَدیدٍ فَجاسوا خِلالَ الدِّیارِ‌ وَ کانَ وَعدًا …

برسرتربت‌ماچون‌گذری‌همت‌خواه، که‌زیارت‌گه‌رندان‌جهان‌خواهدبود

آقای گاورمنت که از مرکز قدم رنجه کرده‌بود برای استماع نظرات اولیای مقابر شهداء استدلال می‌فرمود که: بیائید راضی شوید به استفاده از سنگ گرانیت در مزار که امتحان پس‌ داده‌است و مقاوم است و نمی‌شکند و تا پنجاه سال گارانتی دارد و معلوم نیست فردا روز کسی باشد که حاضر شود خرج مزار شهداء …

تهاجم تزریقی

در تهاجم فرهنگى به شما نمى‌گویند انتخاب کن، بلکه شما را مى‌خوابانند، دست و پایتان را مى‌گیرند و مادّه‌اى را که نمى‌دانید چیست و نمى‌دانید براى شما مفید است یا نه، با آمپول به شما تزریق مى‌کنند. البته دنیاى غرب نگذاشت ما حس کنیم که دست و پایمان را گرفته‌اند و به ما تزریق مى‌کنند؛ …

شخم در گل‌زار خاطرات ما؟! هیهات…

سی سال ِ پیش، “پدری” که تو باشی آستین همت بالا زدی و کاری کردی کارستان و برای “خـوی” که تا آن‌روز شهدایش هرکدام در یک گوشه از شهر آرام می‌گرفتند، آرام‌گاه اختصاصی بنا کردی و حتی از “عموحسن” شنیده‌ام که قبر چهارم از ردیف اول مزار شهدای شهر را به دست خود کندی و …

بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو…

پای راستش قبلتر از خودش به بهشت بازشده و جایش یک ساق پای راست ِ مصنوعی روئیده. روی پای عاریتی نمی‌تواند بایستد و خم و راست شود و لاجرم وقت ادای فریضه، می‌نشیند و پروتزش که مثل فلش جهت نمائی دراز به دراز سمت قبله را نشانه رفته در می‌آورد و به نماز می‌ایستد. با …

مصطفا

از مصطفای چمران تا مصطفای احمدی‌روشن سی سال فاصله بود. مصطفای عارف ِ مسلح که شهید شاخص سال شصت بود و مصطفای دانشمند ِ عاشق که ذبیح عظیم سال نود. که هر دو زیر ظل ِ عَلَم عِلم قد برافراشته بودند و عِلم ِ عمل به عشق را در فیزیک ِ قوه‌ی مستتر بین ذره‌های …

شریک غم همه‌ی مظلومان

اما در پایان جنگ، هنگامی که دیوارنوشته‌ی بزرگ کنار سینما”بهمنِ” میدان انقلاب را پاک می‌کردند تا جمله‌ی “ما شریک غم همه‌ی مظلومان تاریخ هستیم” به‌جای “ما بر ظلم می‌تازیم و از مظلوم دفاع می‌کنیم” بنشیند، تصور کردیم که زمانه‌ی دیگری آغاز شده‌است. زمانه‌ای که بناست چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام باشد. یعنی …