اتل متل سمانه یه دختر شهیده یه دختری که هیچ وقت بابا جون و ندیده بابا وقتی شهید شد مامان حامله بوده بعد که سمانه اومد دیگه جنگی ندیده
بعد هرگز، آمده بودند برای ظبط مصاحبه. اولش برادر … که روزگاری نیروی بابا بود و امروز شده فرمانده سپاه خاطره گفت. با کلی دنگ و غنگ تنظیم فوکوس دوربین و نور پردازی … نوبت رسید به من.فهمید که هیچگاه تصویر سه بعدی و لمسی از پدرم نداشته ام. داشت توصیه می کرد به استعاره …
تو ، تبلور غیرت آذربایجانیها بودی و امیر دلهیشان. برای عاشورائیان چه سخت بود که اینان در اینسوی دجله باشند و تو را در آنسوی دجله ، آب با خود به انتها ببرد… به وصالی که هرگز نشان زمینی آن را به ما ننمودی … امروز که سالهاست نشان زمینی ات را گم کرده به یادت …
یادم نمی آید تشییعی به عظمت مشایعین تو دیده باشم.چشمهای زمینی من البته برای دیدن ملائکه ای که تو رو روی بالهاشون به عرش می بردند نابینا بود. مادرم می گفت: می داند که خانواده ات چه حالی اند امشب! تشییع جنازه تو انگاره شهادت دیگرباره ی علی بود برای منو خیلی دیگر از یادگاران سپاه سال۱۳۵۷ . راستی ؛ …
خیلی ساله که عادت به ماندن کرده ایم.اما خبرش خیلی ساده بود.ساده تر از آنچکه بتوان در قاب باور دنیائی ام بگنجانمش.««سردار حنیف ، دیشب در درگیری با پ.ک.ک شهید شده!»» نمیشد باور کرد.گذاشتمش به حساب شایعه… می خاستم نماز عصر رو تکبیر بگم که گوشی همراهم دوباره زنگ خورد… خبر موثقه! … بهم می …
یکی دو روزه هر وقت تو اینترنت یا تلویزیون چشمم به خون آشام بغداد می افته حس بدی بهم دست میده.حس بدی که جنسش از مال قبلی ها نبوده.یه جور بغض فرو خورده که نمی دونم چه جوری منتقلش کنم – من همیشه برای انتقال مکنونات قلبی ام مشکل اساسی داشته ام – وقتی فقط …
اینکه مزار شهدا بشه گورستان و شهرداری فخیمه در جهت رتق و فتق امورات داخله ی ««گورستان»» سازمان درست کند چیز غریبی نیست، سالهاست که با ایثار و شهادت و کلا این نوع مسایل ، برخورد مهرورزانه صورت می گیرد.اما چیزی که باعث شد اسلحه – ببخشید؛ دوربین – بکشیم و در روزی که زوم …
ملی شدن صنعت نفت، فقط روزبیست ونهم اسفند مهم و تاریخی و بزرگ می شود و کتاب و کتابخوانی فقط در هفته ی کتاب و ایام برگزاری نمایشگاه است که تبدیل به یک باید مهم می شود… هفته ای که گذشت ، هفته ی بسیج، ایام صدور فرمان نورانی امام برای تشکیل ارتش آخرالزمانی بیست …
متاسفانه ستاره های ملی – تاریخی – قومی ما شده ملک طلق پان … ها و تجزیه طلب ها و …همه اش هم از عرضه انها نیست که هرچه تاریخ رشادت و حماسه داریم را قبضه کرده اند… هیچکس احساس مسئولیت نداشته که افتخارات قومی را درست و در مجرای واقعی آن بشناساند.همین ستار خان و باقرخان …
چادرش را مرتب می کشید روی سرش تا سنگینی نگاه زنان ِ دور و برش آزارش ندهد. شرمزده بود بنده ی خدا… شرمزده از اشکی که امانش نمی داد توی اداره ای که روی دیوارهایش حرفهای قشنگ گذاشته بودند . توی اداره ای که اولش نوشته بودند کارمندان اینجا با وضو وارد می شوند… حالم …
