فصل اول؛ روایت سوم:علی از چشم مادر = = = = = = یک شب یکی از همجلسهایهایش را گرفته بودند. علی آن شب دیرتر از همیشه آمد خانه. خودش که چیزی بروز نداد، ولی فردایش دیدم مادر محمود، همان که بازداشتش کرده بودند، آمد در خانهمان که من پسرم را از شما دارم و …
فصل اول؛ روایت دوم:علی از چشم مادر = = = = = = …آنروز عصر که دوره نشسته بودیم روی تخت کنار درخت توت، وقتی منظر گفت بالاخره توانسته نظر عمویش را عوض کند، از خوشحالی نماندم بپرسم چطور و با چه زبانی؟ با شوق دویدم توی کارخانه تا مژده را به علی بدهم. فردایش …
فصل اول؛ روایت نخست: علی از چشم مادر = = = = = = …علی درست ایستاده بود پشت سر پدرش. وقتی دید پدر نمیتواند کار را پیاده کند آرام رفت جلو و خواست که پدر اجازه دهد گره اول فرش را او بزند. پدر از خدا خواسته، جابه جا شد تا علی بنشیند کنارش. …
مفتخرم که اولین اثر ِ چاپیِ مستقلام همزمان با ایام سیاُمین سالگردِ شهادتِ شهیدمان و به نام نامی او به زیور طبع آراسته شد. مفتخرم که لایق نوشتن از “او” و از “خط و خال و ابرو” شدم. مفتخرم که در دوازده روایتِ ناب از چشمهائی که پدرم را دیدهاند، نقشِ تصویر ِ مردی را …
«اگر کتابخوانى فرهنگ رایج شد و در بین مردم ما جا بیفتد، آنوقت کسانى پیدا مىشوند که «صدقهى کتاب» درست میکنند. شما ببینید چقدر روضهخوانى مىشود! چقدر احسان مىشود! چقدر به ایتام کمک مىشود! چقدر پول و جنس و پارچه و اینها داده مىشود! آیا به همین نسبت، کتاب هم داده میشود؟ به همین نسبت …
نمایشگاه بودی؟ نمایشگاه چهطور بود؟ نمایشگاه خوب بود؟ … و از این دست سؤالهای تکراریِ ملالآور…
در فقرهی بازدید از رویداد فرهنگی نمایشگاهِ بینالمللی کتابِ تهران و حواشیِ آن میفرمود: “مفتخرم که؛ هیچ سالی نبوده که حقیر مِنقبل حضور حضرت “رهبر” از نمایشگاه بازدید کنم. و این یعنی اینکه “من” جا پای جای رهبر گذاشته و میگذارم! و گامی جلوتر از قدم ایشان برنمیدارم!!!”
“از صبحانه خوشم نمیآید اما باید تمامش کنم تا به قهوه برسم… زیر کتری را برای قهوه روشن کردهام. قهوهی فوری است. قهوهی فوری میخورم چون برایم مهم نیست که چه مزهای میدهد، تنها چیزی که میخواهم تکانهاش است و نمیخواهم منتظر دم کشیدن و چکه کردنش بمانم. قهوهی با دستگاه نمیخواهم چون شاید خراب …
“از بهشتی پرسید؛ روحانی هم میتونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا میتونه بره به شرط اینکه علم اونجا بودن رو داشته باشد نه اینکه تکیهاش به علوم حوزوی باشه. گفت: صرفِ روحانی بودن به فرد صلاحیتِ ورود به هر کاری رو نمیده!” – – – – میگویم: صِرفِ آدمِ خوب بودن و …