اِقرَ‌أ كِتابَك

او

خوشا آنان که از او می‌نویسند! ز خط و خال و ابرو می‌نویسند الف‌با ریزه‌خوار قامت اوست تمام نقطه‌ها خالِ لبِ اوست… – – – عاشقِ دل‌سوخته؛ محمدرضای آقاسی. رضوان‌الله‌علیه.

دیر و دور

پیرمردِ کهنه کارِ موی سپید کرده در سیاهه‌ی سیاست، با شکم برآمده و نفسی که در نمی‌آمد، خودش را انداخت روی صندلی و چشم دوخت به وجنات منی که روزگاری شاگرد شاگردان او هم نبودم! آمده بود به گله از دیوارِ کاه‌گِلیِ نیم بندِ خانه‌ی مخروبه‌ای در مجاورت منزلش که مجمع اراذل شده و مأمن …

اسرار هویدا می‌کرد…

آرمان‌خواهی انسان مستلزم صبر بر رنج‌هاست! پس برادر خوبم برای جان‌بازی در راه آرمان‌ها یاد بگیر که دراین سیاره‌ی رنج صبورترین انسان‌ها باشی… سیدمرتضای آوینی. رحمت‌الله‌علیه – – – – – – و دیدم زیر دست‌خطی که این را نوشته بودی، تاریخ یک هفته قبل از شهادتت خورده. سید! از کجا خبرت رسید که تا …

تنها واژه‌ی تو خون است خون! ای خدای خون…

شمشیری که بر گلوی تو آمد هر چیز و همه چیز را در کائنات به دو پاره کرد: هر چه در سوی تو؛ حسینی شد و دیگر سو یزیدی. اینک مائیم وسنگ‌ها؛ مائیم و آب‌ها؛ درختان؛ کوهساران؛ جویباران؛ بیشه‌زاران… که برخی یزیدی‌اند و گرنه حسینی… خونی که از گلوی تو تراوید، هر چیز و همه …

صید در پی صیاد

چطور یک‌نفر ممکن است انتخاب کند که خود را در معرض یک تراژدی بگذارد؛ نزدیکِ مرگ و خون و اشک. ما هر سال این روایت را انتخاب می‌کنیم چون به آن نیاز داریم. به حماسه و شکوهی که اتفاق افتاده باشد محتاجیم. ما همیشه در این وقتِ سال به مرورِ روایت باورپذیرِ ارادت و ایستادن …

کرک و پشم!

… روزی ایشان [امام خمینی] با زبان بسیار ساده‌ای فرمودند: «برادران مسلمان و عزیز! شما یک کت و شلوار فاستونی پیدا کرده‌اید و می‌پوشید و با یک کت و شلوار، حالتان تغییر می‌کند و غروری پیدا می‌کنید، فکر نکرده‌اید که این فاستونی پشمی از کجا تهیه شده؟ آیا مواد این پشم، همان پشم نیست که …

دیدار دوست دیدن…

حج دو گونه است؛ حج عوام و حج خواص. حج عوام، قصد کوی دوست است و حج خواص قصد روی دوست. آن، رفتن به سرای دوست است و این، رفتن برای دوست. عوام به نفس روند تا در و دیوار ببینند و خواص به جان روند تا دیدار یابند. کسی که به نفس رود وجد …

یاد یار مهربان

و هنوز حسرت کتاب‌هائی که هنوز نخوانده‌ام با من است! و هر روز وقتی جمعی را مشغول و مشتعل کتاب‌ خواندن و کتاب خوردن می‌بینم و کسی را در فضای کتاب ساختن حال حسرت دلم بیش‌تر می‌شود… و کتاب یار مهربانی است که از جان عزیز است و چون دو دیده مغتنم و کارآمد و …

قضای آسمان این است و دیگر گون نخواهد شد!

یاد باد آن روزها که اول هر کاغذی که سوی هم روان می‌کردیم نوشته بود: للحق! و این “لِلحقِ” پررنگ‌تر از متن که اول حرف می‌آمد، یادمان می‌انداخت که حرف و کار و عمل و عکس‌العمل همه باید برای حضرت او باشد. یاد باد آن همه شور که در غوغای هجر تو شوره زار شد. …

فارنهایت ۹/۱۱

دوربین دیجیتالم را تازه خریده‌بودم و قلقش هنوز دستم نیامده‌بود. گرفتمش جلوی چشمم که فوکوسش را امتحان کنم و درست در همان لحظه هواپیمای دوم به برج جنوبی خورد، توده‌ی عظیم آتش در آسمان پدیدار شد و من از روی غریزه، دکمه‌ی شاتر را فشار دادم. بعد دوربین را پائین آوردم و عکس‌ها را عقب …