یلدا یعنی شب بلند یعنی درازی شب یعنی درازترین شبِ دیجور این بلندای شب و دوری سحر جشن گرفتن و به چله نشستن دارد؟
Month: آذر ۱۳۹۱
دنیا چه امروز تمام شود چه دیگر روز چه شنبهی آینده، خورشید سه روز یا سی روز یا حتی سی سال، فرو در پشت کوهها شود و تا سه روز و سی روز و سی سال بر نیاید و چه اینها همه شایعهی صهانیه باشد – که هست! – چه آخرین روزهای سال میلادی دو …
تو مدام مِی با دیگران خوردی و با من سر گران داری! من مدام دل با دیگران دادم و چشم به عطای تو داشتهام! قبول که شرط سر بازی، باختن سر و دست و دل است و ندیدن غیر از تو اما صنما! این نه رسم دلدادن و دل بردن است… قبول کن شنیدن حدیث …
خوشا آنان که از او مینویسند! ز خط و خال و ابرو مینویسند الفبا ریزهخوار قامت اوست تمام نقطهها خالِ لبِ اوست… – – – عاشقِ دلسوخته؛ محمدرضای آقاسی. رضواناللهعلیه.
به هم خوردن لایهی یکدست سفیدِ برفِ جلوی در یعنی اینکه کسی آمده یا رفته… ریزتر که شوی سن و سال و زن و مردیاش هم دستت میآید! حتیتر اینکه میفهمی آدمی که رفته یا آمده، قدم آهسته بر میدارد یا تند پا کج میگذارد یا راست دقیقتر که باشی طرفت را از رد زیرهی …
وقتی با چشمهای کاسهی خون از زور بیخوابی دیشب و خستگیِ شب تا سحر نمک پاشیدن به کوچه و خیابان آمد که رخصتِ رفتن بخواهد و شنید که نمرهاش از بیست، بیست و دو است و روسفیدمان کرده بین همکارانِ رقیب، رد باریکی از نم اشک سُرید روی گونهی یخ زدهاش. کارگر بیتوقعِ زحمت کشی …
حکما خودش مزهی دوست داشتن و خستگی و انتظار را چشیده بود که دائم به آنها که خسته میشدند، میتوپید که؛ عاشق! خسته نمیشه. از حال میره! +
میگفت: هر بار که برف میبارد خاصه اگر شب باشد و سرخی آسمان بیفتد روی دانه دانهی برفی که از ناکجای آسمان فرو میریزند روی زمین و مسیر بارش از منتهی الیه آسمان تا ثانیهی فرو افتادن برف دانهها قابل تعقیب باشند دانههای برف را میپایم که در منحنی غیر منتظمی با هزار ناز و …
بین اینهمه سیلآب اشک و نالهی اینهمه هوائی و هوادار و هواخواه نم کمرنگ عشق من نه به چشم میآید و نه داخل حساب است… اما شنیدهام که در دستگاه محاسبهی خدا، |خیرات| ولو به قدر مثقالِ ذرهای حساب دارد و دیده میشود + پس موعود من شده به قدر ذرهای از بیکران مهری که …
تنها سیگاریای که بوی سیگارش مشامم را نمیآزارد و حتی خوشآیند است! تنها تحکمی که وقتی میشنوم دلم برای باز شنیدنش غنج میرود. تنها کسی که وقتی به اسم کوچک صدایم میکند همهی وجودم سلام و سلم و خواهش و تمنا و پاسخ و لبیک میشود برایش. تنها آغوشی که هر وقت برایم باز شده، …
