اِقرَ‌أ كِتابَك

داد زن

گفت: «سابقه ی کار چی داری؟» گفتم: «من تو بازار تره بار داد زده م، تو نمایشگاه عرضه ی مستقیم کالاهای چینی داد زده م، یک مدت هم پشت وانت برای خرید آبگرمکن کهنه، بخاری کهنه، چدن آلات داد زده م. بعد که تکنولوژی بلندگوهای چینی وارد کشور شد این کارم را از دست دادم …

زود بر می گردد!

گفت: خداحافظی دوری میاره. می آم تا دَم در، مثل هر روز که می ری سر کار. حرف رفتنو نزن. بگو غروب زود بر می گردم… *** سخت بشود داستان شیرینی ساخت از زنی که گوشه ی کیف پولش همیشه یک کاغذ چندلا تا شده هست که بالایش نوشته: دعای محبت! ======== داستان همشهری. تیر …

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه!

بعد از من برسید جه مذهبی داری؟ کفتم دلم می خواست مذهب مسلمانان صدر اسلام را داشته باشم. تعجب کرد. که بس جرا آمده ای مکه؟ کفتم نمی دانم. کفت بس راست می کویند ایرانی ها؟… و حرفش را خورد. و بعد از لحظه ای افزود که آخر از این هفتاد و دو فرقه بهتر …

روزیت همان یک شُکر بوده است.

اگر سحر همین طور که خواب بودی یک باره بیدار شدی، دیدی سحر است، مُفت از چنگ نده. همان طور توی رخت خواب بگو شکر. این شُکر را هم شیرین بگو. این «شـ» را ببین توی دهان چه شیرین است، قشنگ توی دهان بگردان و بگو شُکر. بعد اگر حالش را داشتی کار دیگر کنی، …

هر وقت دلت تکان خورد

هر وقت دلت تکان خورد اول خوب بخند! خداست دارد با تو شوخی می کند می گوید این دل هنوز هم همین جاست و هنوز هم کوچک است هنوز هم به این جا و آن جا وابسته است خند، بخند و بفهم! بفهم که این دل را باید راه ببری همین طور که خدا آفریده …

رساله ی شتاب

فبادِروا العَمَل، و خافوا بَغتَهَ الأجَل؛ فإنّه لا یُرجی مِن رَجعَه العُمرِ ما یُرجی مِن رَجعَه الرِّزق… به سوی عمل بشتابید، و از مرگ ناگهانی بترسید؛ زیرا امیدی به بازگشت عمر نیست آن سان که به بازگشت روزی هست… نهج البلاغه ی همیشه جاری امیر بیان – خطبه ی یک صد و سیزدهم. (از آرشیو …