آیه

عالمی از نو بباید ساخت…

هر از گاهی که روغن در روغن‌دان چراغ گردسوز بالای طاقچه‌ی این‌جائی که ما هر شب می‌‌آئیم و فتیله‌اش را آتش می‌زنیم و به روشنی‌اش چیزکی سرهم می‌کنیم و می‌نویسم و می‌رویم، ته می‌کشد و کم‌سو می‌شود و بقولی نوشتن‌مان نمی‌آید، کسی یا کسانی از گوشه‌ای که هیچ رقم فکرش را نمی‌کردی، پیدایشان می‌شود و …

سوره‌ی صبر

بس‌که تو دور بوده‌ای نبودنت شده عقده شده حاجت شده خواهش… دعا و توبه و خواهش بر لب‌مان خشک شد بس‌که آیه‌ی “فاستجبنا له و فکشفنا ما به من ضُرّ…” نازل‌مان نکردی و نبودنت این‌همه سال، آن‌سان بی‌صبرمان به‌بارمان آورد که دیگر طاقتی برای نمی دانم چند روز و ماه و سال که تا آمدنت …

کز عهده‌ی شکرش

وقتی فک بالا و پائینت تا منتهی الیه ممکنش باز باشد و دو دست دندان‌پزشک به‌اضافه‌ی کلی انبر و آینه و گاز و سیم و پنس و پنبه داخل محیط دهان تو باشند و پزشک دندان‌ به‌انضمام زوری که می‌زند تا بلکه دندان شکسته‌ی تو را ساق و سالم از جا بُن کن کند و …

دو کلمه حرف حساب!

سال‌ها بود دربه در دنبال “دو کلمه حرف حساب” بودم و نمی‌یافتمش. جستجوی نمایش‌گاه و حوالی انقلاب و بساط کتاب‌فروش‌های دور و بر ارگ تبریز بی‌حاصل بود و بی‌فایده و ما بودیم و حسرت یافتن “دو کلمه حرف حساب ِ” پر حاشیه! دی‌روز اما پی ِ سفری غیرمترقبه، وقتی در خروجی شهر نگه داشتم تا …

نقض عیش مکرر

بساط هندوانه و اصحاب هندوانه خور که جمع و جور شد، کج کردیم سمت مزار شهداء. لیله‌ی رغائب بود و بهانه‌ی در مزار بودن جور. تا پهن شدن بساط و قاچ شدن هندوانه‌ی زبان بسته، هرکدام‌ بچه‌ها رفتند سی ِ سنگ مزاری که باید می‌رفتند. او اما نرفت و ماند کنار بساط و وقتی چشم‌های …

وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر…

گفت دارم بازنشسته می‌شوم. راست هم می‌گفت. موهای سر و ریشش یک‌دست سفید شده‌بودند. هیکل ورزش‌کاری‌اش تحلیل رفته بود و دیگر آن پاسدار خوش‌سیمای پنجاه و هفتی که ریش پُر و موهای بلند و شانه کرده داشت نبود. گرد پیری نشسته بود روی چهره‌ای که آدم را یاد بچه حزب‌اللهی‌های دهه‌ی شصت می انداخت که …

به عمل کار برآید

گفت: بدان و عمل کن. و “عمل کن” را به نشانه ی تاکیید “سه بار” تکرار کرد و آیه خواند: قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ… و گفت: حواست باشد که فهمیدن اگر سخت است عمل به آن چه فهمیده ای سخت تر است!

پیمانه ی صبر

شاید او که دعای ثابت قنوت نماز دومش را عوض کرده هم خبر از دل ِ ما که یک ذره صبر ته کاسه اش مانده دارد که چند روزست دست که به دعا بر می دارد، می خواند: ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا… تا من وقت قنوتش، وقتی که اوج می …

و اسئلک الامان!

( أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْر لُجّیٍ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ سَحَاب ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْض إِذَا أَخْرَ‌جَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَ‌اهَا وَ مَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّـهُ لَهُ نُورً‌ا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ‌! ) …یا کارهایشان‌ مانند تاریکیهای دریایى ژرف است که موج روى موج آن را پوشانده باشد تاریکیهایى که بعضى بر …

ضیافتِ خواندن

اردی بهشت تهران بارانی ترافیک منتهی به مصلی داد و بیداد دادزن های حوالی نمایشگاه یک بطری آب معدنی تگری که اگر بین ترافیک و ازدحام و گرمای شبستان ها نباشد کار تشنه گی ات با کرام الکاتبین است کیف های تبلیغاتی گاج و گنج آزمون و نشر مرکز به دست بازگشتگان از ضیافت کتاب …