شب عاشورا، شهادتنامهی عشاق امضاء میشود. این را از شعری یاد گرفتهایم که سالهای سال، از قدیم و از خیلی قبلتر از اینکه من و مثل منها پا به دنیا بگذاریک و انیس مجالس عزای امام شهید بشویم، نوحهی سوزناکِ هیئتها بوده و هست و خواهد بود؛ امشب شهادت نامه عشاق امضاء میشود فردا ز …
امروز تاسوعا بود، روز ابالفضل. نوحهی امروز مال ابالفضل است و حماسهای که آفریده. طرف صبح، به رغم خستگی دیشب، بُن کن کردیم برویم هیئت. و مگر میشود خستگی دلیل نرفتن و جا ماندن باشد؟ آدم یک سال منتظر است تاسوعا بیاید و روضهی مکشوف بشنود. و نوحهی عُریانِ تاسوعا را مگر میشود روز دیگری …
به میمنت و مبارکی، دیشب دعوت بودیم ولیمهی عروسیِ یکی از آشنایان که تازگی قوم و خویش هم شدهایم. قضا را سرمیزی نشسته بودم که از پیر و جوانِ عوامل حج و زیارت دور تا دور نشسته بودند و بیشترشان مو سپید کردهی کاروان داری و حملهداری و امور رتق و فتق زیارت اعتاب مقدسه …
بچهتر که بودم، حرف عشق و عاشقی که وسط میآمد، عشاق را با مو و زلف پریشان و قدِّ خمیده و در کنج خرابات تصویر میکردم که از عالم و آدم دورند و ربطی به زندگی و اجتماع مردم و مراودات روزانهی آدمها باهم ندارند. در همان ایام طفولیت، یکی دو تا شان را هم …
تا قبل از آن، اسمش را روی دیوانهای قطع جیبی که جلد گالینگور مشکی داشتند دیده بودم. همان کتابچههای کوچکی که پُرند از اشعار آئینی و هیئتی و هر مداح و نوحهخوانی چندتایش را دارد و مجلس را از روی شعرهای داخل آنها دست میگیرد و میچرخاند. تا یک روز خبر آمد که قرارست بیاید …
هر سال، روز بعدِ عید قربان مینشینم به اصلاح اسامی دفترچهی تلفنم. اولِ اسم آنها که در حج آن سال بودهاند را «مِن ذَکَرٍ وَ أُنثَىٰ» یک حاجی مینویسم؛ علی یوسفی مثلا میشود حاج علی یوسفی سیدقاسم میشود حاج سیدقاسم و به همین منوال تا آخر. حاجی را برای عمره رفتهها ننوشتهام و نمینویسم و …
ترکها ضربالمثلی دارند که میگوید: از کسی که نخورده بگیر و بده به سیر نشده. (آژ دان آل، وئر تامارزیا) حکایت من است و این روزها. که روزهای حجاند و من دلم بیتاب کعبه و صفا و زمزم و منا و مشعر و عرفات. که امسال توفیق رفیق نبود بروم و کاش سال دیگر باشد. …
و خداوند حج را ساخت که مردمان در ایامی معلوم از هر سال، از هر سو و از هر نژاد و قبیله و فرهنگ، حول یک نقطهی واحد، گرد هم آیند و دور یک قبله بچرخند و هم را ببینند و از حال هم خبر شوند و آخرین فهم و درک و علم را در …
بر خلاف قدیم که حجاج ایرانی راهِ خانهی خدا را پیاده و یا سوار بر اشتران و استران و خران از دل کوه و کویر و دشت و دریا و از مسیر عتبات عراق میرفتند و برمیگشتند و شش ماه قبلِ ایام حج راه میافتادند که بلکه به وقت به زیارت و حج خانهی خدا …
اینکه ایامٌ معلومات فرا رسیده و ده روز اول ماه ذی حجه، آخرین فرصت حاجیان است برای مهیای حج شدن و یاد حج در دل حاجیان سالهای گذشته زنده میشود و برای من که هنوز لذت حجِ خاصِ پارسال – که خدا به کرمش از من قبول کند – و حسرتِ امسال در حج نبودن …
