ما را شده نیم پله، شده حتا به قدر یک تکان کوچک، قدر یک جابهجائی حرکتمان بده. بگذار مثل آن همه بندهی خوبی که داری نمی از دریای رمضانت به تن و روح ما هم بخورد و خنکای غفران در جهنم هولناکِ سوازن دنیا در جانمان رخنه کند… .
رمضان است حالِ همهی ما خوب است وعدهی دیدار است و بهار در راه است… .
“زنها همیشه دسته گل به آب میدهند! گاهی به رود نیل گاهی علقمه گاهی هم به اروند و کارون و هور… .” . . . نذر شادی دل بیبی فاطمهی زهرا، مادر همهی شهداء صلوات.
فطر فقط فخر فروختنِ به یک ماه بندگی نیست که اگر نبود لطف حی کریم و ارادهی کبریائیاش به خواندنِ تک به تک ما به میهمانیِ گستردهاش کسی را توانِ تحمل اینهمه گرما و تشنگی و ضعف نبود. که تازه معلومِ کسی نیست که روزهاش قبول افتاده یا خیر… فطر، رجوع و ارجاعی است ممزوج …
ما از سفرهی پرنعمتت هنوز مانده که سیر شویم هنوز مانده که حظ وافر ببریم سفرهی کرمت را به قاعدهی یک روز بیشتر بر ما باز نگه دار… .
و کاش همه شب تا سحر و تا خودِ خودِ مطلع فجر لیلهی قدر بود و تو بودی و دوستانت و ما غرق در بحر بیحد عنایتش مشغول به صید مروارید ذکر علی و اولادش تا خودِ خودِ سپیده دمان… یعنی مباد شبی بی تو بگذرد عمرم و یعنی وصال آئینهای جز تو ندارد و …
وقتی به کرمِ بیمثال خداوندی فکر میکنم وقتی فکر میکنم که ذرهای مثل مرا در وقتی که هیچ رد و اثری از من نبود، آفرید وقتی که به شمارِ بیشمارهی نعمتهائی فکر میکنم که عقلم به خواستنشان نمیرسید و نمیرسد و نخواسته آنها را داد و اگر نمیداد من امروز نبودم وقتی به تپش بیوقفهی …
“یا غیر لا فتا صفتی در خورش نبود یا جبرئیل واژهی بهتر نداشتهست… .”
احیاء، آغاز یک راه است. و خوش به حال آنکه آغاز راه را قدر بداند… . الاهی به حق عدلِ به دو نیم پاره شدهات، رزق ما را روزافزون کن و کار را بر ما سخت مگیر. به خوشه خوشهی دعای خیر دوستان دل بستهام و تا مطلع الفجر، الغوث میخوانم که یار ما را …
گناه زیاد غفلت میآورد و تمرکز میبرد. طوری که حسرت دو رکعتِ با حواسِ جمع به دلت میماسد… . کریما! تو را به حق درهای گشودهات در این ماه کرم غفلت از روحمان بزدای و حول محور شمع وجودت متمرکزمان کن. بعونک یا لطیف و یا خبیر و یا خیر المسئولین و یا خیر المُعطین… …