روزمره‌ها

رُقعه‌ی دعوت

به فضل پروردگار، همت دوستان “خانه دانش و فرهنگ زریاب” باعث شده که ام‌روز عصر برنامه‌ای تحت عنوان نقد و بررسی کتاب “اشتباه می‌کنید! من زنده‌ام” و رونمائی از کتاب “دَرضیه” که هر دو در باب حیات طیبه‌ی شهید عزیزمان، علی آقای شرفخانلو به زیور چاپ آراسته شده‌اند، در محل کتاب‌خانه‌ی سازمان تبلیغات اسلامی خوی …

به نام تولد؛ به نام پدر

بین سی‌صد و شصت و پنج روزِ سال‌‌های تند و تند بعد از تو آمدند و رفتند، بیست و دو روز گذشته از بهار بر من سخت‌تر می‌گذرد. اصلن همیشه‌ی این سی و دو بهارِ بعد از تو، صفحات سررسید روی میزم که می‌رسد به بیست و دوی فروردین دلم یک طور دیگری می‌تپد. بهار …

احیاء

“بهاران از کجاست که روح روییدن و سبزشدن، ناگاه در تن خاک مرده پیدا می‌آید؟ و از کجاست که روح شکفتن، ناگاه از تن چوب خشک، چندین برگ‌های سبز و شکوفه‌های سفید و آبی و زرد و سرخ برمی‌آورد؟ بهاران رازدار رستاخیز پس از مرگ است و قبرستان‌ها، مزارعی هستند که در آن‌ها، بذر مردگان …

روز شهید

تقویم‌های رومیزی پُرند از آیه و حدیث و شعر حافظ و کلام بزرگان و البته تکراری و مناسبت‌های ثبت شده در تقویم رسمی کشور. مناسبت‌های بامسما و بی‌مسمائی که باری به هرجهت نام‌گذاری شده‌اند و در حد یک یاد روز است و هیچ. لاکن ۲۲ اسفند اما روزیست که امام دست به قلم برد و …

چرا و چگونه وبلاگ‌نویس شدم

آن اوائل که اینترنت و سایت‌های اینترنتی متولد شده بودند و خبر ما از شبکه‌ای به گستردگی جهان، محدود بود به خوانده‌هایمان در صفحه‌ی دانش و فن‌آوری روزنامه‌ها، فکر می‌کردم سایت لابد برای در دست‌رس بودنِ بیست و چهار ساعته، نیاز دارد به کامپیوتری که او را سرور گویند این سرور باید همیشه‌ی خدا روشن …

گربه

از جالبی روزگار هم‌این بس که آن دوست گرامی ما در غم نبودن گربه‌ای که به آن انس گرفته، بنشیند و یک نصف روزِ تمام اشک بریزد و بریزد و بریزد و نذر و نیاز کند به برگشتن حضرت پیشی و دست به دامن هرکه که عقلش می‌رسد بشود برای اطلاع از سرنوشت جناب گربه …

کــــــــــــوچ

مرگ، ناگهانی‌ترین اتفاق عالم است و خبرش ناگهانی‌تر و حیرت‌بارتر. این‌که اول صبح، آفتاب نزده، بشنوی کسی که هم‌این دی‌روز داشت راست راست جلوی چشمت رژه می‌رفت، افتاده و مُرده و حالا نعشش زیر دستِ مرده شور دارد تغسیل و تکفین می‌شود، کمِ کمش ممکن‌ترین اتفاق زندگیت را در نظرت مجسم می‌کند و می‌فهماندت که …

به محمود؛ کسی که دل‌مان از دست چپ و راستش خون بود…

آقای رئیسِ دولتِ سابق! که وقتِ دولت‌تان کم از شما و چپ و راست‌تان * خونِ دل نخوردیم؛ نامه‌ی فحاشانه‌ی معاونِ مفسدتان نوش جان‌تان. غرض این‌که یک میلیارد و چندصد میلیون تومان مبلغ درشتی برای هزینه‌ی انتخاباتی به مقیاس کل شهرهای ایران نبود و نیست که جناب معاون‌تان فرموده با اطلاع شما از جابر ابدالی …

عذر تقصیر

بازخورد چیزهائی که این‌جا نوشته و می‌نویسم را رصد می‌کنم. حالا که چند سالی است LIKE زدن و به SHARE کردن مُد شده، دیدن و شمردن و احصا کردن بازخوردها جنبه‌ی عمومی‌تری یافته و کار این کم‌ترین در رصد و تحلیل بازخوردها را راحت‌تر کرده است. جنبه‌ی منفیِ LIKE و به SHARE در این است …