به لطف کلیکهای مدام و پر مهر و مداوم دوستان دیده و نادیده امروز شمارهگان بازدید از اینجا از مرز یک میلیون کلیک گذشت. ممنون لطف و کلیک رنجههائی هستم که میفرمائید و خواهید فرمود. باشد که باشید و باشیم… .
آموختیام که؛ حل بحران و رفع معیب و پر کردن کمی و کاستیها قبل از تدبیر و برنامه و ابزار نیازمند خویشتنداری و صبر و تصمیم در فضای به دور از تشویش است. ای بسا تصمیم درستی که شتابزدگی و هیجان، ابتر بگذرادش و ناقصالخلقه متولدش کند!
وای به حالِ مردمی که؛ نمایندهشان بعد از چهار دور نمایندگی و کلی اندوخته و تجربه و دوندهگی بین وزارتخانهها و دوائر دولتیِ ریز و درشت، از پسِ نوشتنِ بیغلط یک نامهی سادهی اداری برنیاید و “سعهی صدر” را “صعهی صدر” بنویسد و جملهبندی نامهاش چنان افتضاح باشد که کپیِ دستخطِ وی دست به دست …
آن اتفاق که اول و آخر و وسط و قبل و بعدش شیرین بود آن اتفاق که حتی وقتی تمام شد شیرینیاش تمام نشد آن اتفاق که اتفاقیترین اتفاق عالم بود و من محتاجترین به فضلی که داشت و سرشار بود دارد انگار تکرار میشود… ابر و باد و مه و خورشید و فلک انگار …
بعد از دو ساعت و چهل دقیقه فکزنیِ بیخود در جلسهای که حضور وی در آن نه لازم بود و نه مفید و هیچ ارتباطی بین دستور جلسه و مسئولیتی که ایشان اشغالش کردهاند نبود، و بافتن هزار جور آسمان و ریسمان بیربط و باربط به هم، وقتی بیآنکه نتیجهای از گردِ هم آئیِ سه …
گفت: تا خالص نشوی ذوب نمیشوی و تا ذوب نشوی در او فنا نخواهی شد. حالا هزاری هم دوره بیفتی که؛ من آنم که رستم بُود پهلوان. گفت: اخلاص هزار نکتهی باریکتر از مو دارد و نکتهی اولش این که؛ مؤثری را جز خدا نشناسی و تأثیر را فقط از ذات قدس او بگیری و …
چائی را میدانم که چسبید. خودت هم گفتی. – اصولن چایِ تازه دمِ کهنه جوشِ خوشرنگ با طعم کاکوتی در استکانِ کمر باریک به من هم میچسبد! – طی این سالها ندیده بودم دو استکان پشتِ سر هم چای نوشیده باشی و این اولین نشانهی خوبیِ دیدارِ غیرمترقبهای بود که خواسته بودی قِسمی از خاطرهی …
سر و کله زدن با کسانی که خود را حق به جانبترین آدمهای روی زمین میدانند و هر کس که پشت هر میزی نشسته را لائق رذیلانهترین خصائص و خصائل بشری، شاید یکی از سختترین کارهای عالم باشد. سختتر از آن، قضاوت بین طرفین دعواهائی است که با پا درمیانی و ریش سفیدی و کلانتری …
آموختهام که؛ وقتی اربابِ رجوعی تلفن میکند و بیآنکه ادبِ سلام دادن داشته باشد، زبان به گله و شکوه و شکایت میگشاید، درخواستی خواهد کرد از جنسِ نق و بدعنقی و دعوا و نتیجهای نخواهد گرفت الا برآورده نشدنِ عرض حالی که دارد. آموختهام که سلام، فقط از کلام کسانی جاری میشود که میدانند خواهششان …
وقتی قبای ریاست بر تن کسی اندازه نباشد، مرور زمان تنِ او را بزرگ و قدِ آن قبا و قبا را کوچک و اندازهی تنِ او نمیکند. به عبارت بهتر، لقمه باید اندازهی دهن آدم باشد که آدم بتواند ببلعدش! یا اینکه؛ نباید زیر بارِ کاری بروی که توان انجامش را نداری و نداشتهای و …
