ذکر

عالمی از نو بباید ساخت… و ز نو، آدمی!

گفت: این‌که یک چله با جیب خالی و دور از موبایل و حتی بی آنکه ساعت به مچت باشد و خبر از ساعت و روز و ماه و سال داشته‌باشی و هی نگران دیر شدن و زود حاضر شدن و قرار و مقررات باشی و غم نان یادت برود و دغدغه‌ی بالا و پائین شدن …

بیا! ای تک سوار جاده‌ی نور…

مکه باشی جمعه باشد شبش تا حوالی سحر حرم باشی منتظر نباشی؟ منتظر معجزه‌ی دیر کرده نمانی؟ اصلن مگر می‌شود باشی و چشم خواب‌آلوده‌ات هی نچرخد حوالی مستجار و حجرالاسود و هی نگردی دنبال چهره‌ی دل‌ربا و هی گوشت منتظر نسیم طرب‌ناک آن یار سفر برده‌ی آشنای دور نباشد و هی دل ناگران نباشی که …

مشمول زیارت

ایرانیان شیعه رسم دارند بعد ادای فرائض یومیه و بعد اتمام هیئت و روضه و کلهم اجمعین مراسمات مذهبی‌ای که می‌گیرند، دست به سینه شوند و چهارده معصوم را به سمت قبله و سمت شرق – که می‌شود دست چپ‌شان – سلام دهند. کربلا و شهید خفته در آن را به سمت قبله و بعد …

نقص

بعضى از همین‌هائى که در استقبالِ امروز بودند، خانم‌هائى بودند که در عرف معمولى به آنها می‌گویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می‌ریزد! حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل ، متعلق به این جبهه است؛ جان ، دلباخته‌ى به این اهداف و آرمان‌هاست. او یک نقصى دارد. …

رسم گداپروری

رفیق صاحب خبری می‌گفت: پیش اربابِ کرم، با کاسه‌ی پُر رفتن شرط عقل و رسم آداب دانی نیست! می‌گفت: کریم برنمی‌تابد میهمانش به غیر عطای او متنعم شود و خوش ندارد اهل سفره‌اش دست خالی از خوان نعمت او برخیزند. می‌گفت: سوی دل‌دار که می‌روی، دل ببُر و دل ببَر و دل بخواه. می‌گفت: کاسه‌ات …

کرک و پشم!

… روزی ایشان [امام خمینی] با زبان بسیار ساده‌ای فرمودند: «برادران مسلمان و عزیز! شما یک کت و شلوار فاستونی پیدا کرده‌اید و می‌پوشید و با یک کت و شلوار، حالتان تغییر می‌کند و غروری پیدا می‌کنید، فکر نکرده‌اید که این فاستونی پشمی از کجا تهیه شده؟ آیا مواد این پشم، همان پشم نیست که …

شست‌وشوئی کن و آن‌گه به خرابات خرام…

می‌گفت: اول ظرف دلت را آب بکش! بعد برو بایست زیر بارن. آب باران که سهل است، آب زمزم را هم بریزی توی ظرف ناپاک، نجس می‌شود… برای همین است که گفته‌اند و شنیده‌ای؛ تزکیه مقدم بر تعلیم است! می‌گفت: همتت این باشد که ظرفت را همیشه پاک نگه داری. ظرفت که پاک باشد، خدا …

دیدار دوست دیدن…

حج دو گونه است؛ حج عوام و حج خواص. حج عوام، قصد کوی دوست است و حج خواص قصد روی دوست. آن، رفتن به سرای دوست است و این، رفتن برای دوست. عوام به نفس روند تا در و دیوار ببینند و خواص به جان روند تا دیدار یابند. کسی که به نفس رود وجد …

دست من و تو نیست که دلداده‌اش شدیم…

حرارت یاد حسین – که درود خدا بر او باد – مال محرم و شب جمعه و هیئت و علم و کتل نیست… این بی‌چرا شعله‌ای که خدا در نهاد ما نهاده بی‌وقت و بی‌چرا بی‌آنکه خبر دهد، می‌آید و گــُر می‌گیرد و زبانه می‌کشد و می‌سوزاند و می‌رود… – – – – و رفیقی …