خیلی سعی کرد جا نماند. اما امان از داغ دلار و خرج بسیار و ضعف ریال. نه من میتوانستم بگویم نیا و نه خودش میخواست قبول کند امسال از کاروان جا میماند. در یک عصر پائیزیِ ابریِ دلگیر، با صدائی که به زور شنیده میشد، زنگ زد به آسمان و ریسمان بافتن به هم و …
با گرانیای که امسال در جان مملکت افتاد و دولت به بدترین شکل ممکن افسار آن رها کرد تا قاطر چموش و سرکش و افسار گسیختهی تورم، سوار را به هر سو که خواهد ببرد و بکوبد و به هر دره که خواهد بیفکند، هزینههای سفر اربعین ۹۷ هم تحت تاثیر قرار گرفت و معالاسف …
هرسال به نسبت سال قبلش، در وزن کولهای که با خود میبریم برای سفر اربعین تجدید نظرِ منفی میکنیم؛ یعنی وزنِ بارمان هر سال کم و کمتر میشود. دلیل واضحی هم دارد؛ اینکه بر خلاف باقی سفرهای سیاحتی و حتا زیارتی، بار همراه مسافر از زمانی که لب مرز از خودرو پیاده میشود تا روزی …
من عاشق کوچههای قدیمی نجفم؛ کوچههای تنگ و باریک و طولانیای که اولین سوالِ ذهنِ هر گرفتارِ مدرنیتهای وقتی وارد یکیشان میشود، ناخودآگاه از خودش میپرسد: اینهمه مصالح و سنگ و چوب و ساروجِ اینهمه خانههای متراکمِ در هم را چطوری از این معبر تنگ و باریک و طویل قلمدوش کردهاند تا پای کار؟ من …
آن سالها تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته بودم. معلم کلاس دوم ابتدائیمان که خدایش بیامرزد، تکلیف داده بود که روزنامه و مجله بخوانیم. و دورِ کلمههای خاصی مانند “برای” “ایران” و… خط بکشیم و مگر روزنامه و مجله مثل الان بود که فراوان باشد؟ باید روزنامه میخریدیم و کسی هم نبود که برایم روزنامه …
سیلی سپاه در دل تاریکی شب، روی سیاهِ عملههای تکفیری را به جهنم جاویدان خشم و عذاب الاهی برگرداند و آنها را جهنمی کرد؛ دستشان درد نکند و الاهی از سیدالشهداء عوض بگیریند که میگیرند انشاءالله. غیرت پاسدارهای خمینی، توقع ما را بالا برده. ما منتظر سیلیهای سختِ بعدیای هستیم که خواهید نواخت… .
نگاه منِ عوام میگوید که روزگار اقتصادی مردم بهتر از ده بیست سی سال قبل است. هم گذران اقتصادیشان و هم اراداتشان به اهل بیت علیهم السلام. نمونهی عیانش هم خیراتی که در ایام منسوب به حضرات ائمهی کرام بین فقیر و غنی مردم پخش میشود. اینهمه خیر و احسان و غذای نذری، به رغم …
تا روز ششم محرم نه او آمد هیئت و نه کسی از ما سراغش را گرفت. از مجلس شب هفتم که زدیم بیرون انگار همهمان دچار یک سوال شده بودیم که؛ محمدصادق کجا گم و گور شده؟ هیئت نمیآید چرا؟ و محمدصادق یکی از جمعِ شش هفت نفرهی ماست که سالها سابقهی سیر …
نمیدانم یادداشت امروزم بیشتر به هیئت و رفاقت هیئتی مربوط است یا برکات حج خانه خدا. قبلتر، در شرح ماجراهای شیرین حج ۹۶ گفته بودم که زائری داشتیم به اسم فاطمه خانم. اولین زائری که اسم نوشت و سر لیست کاروان ۸۵ نفرهمان بود. پیرزنی که تک و تنها ثبت نام کرده بود بیاید حج …
امسال هشتمین سالی بود که رزقِ سیلِ اشکهائی که یک سال برای باریدنشان صبر و دعا میکنیم، داخل چهاردیواریهای فراخ خانهی حاج محمد پیشداد بود. مردی سن و سال دار و حسینچی. که سالی یکبار و در اشکآلودترین روز ممکن، گریهکنهای شهر را جمع میکند خانهاش برای استماع روضهی قتلگاه و غارت و تنور… و …