شمشیری که بر گلوی تو آمد هر چیز و همه چیز را در کائنات به دو پاره کرد: هر چه در سوی تو؛ حسینی شد و دیگر سو یزیدی. اینک مائیم وسنگها؛ مائیم و آبها؛ درختان؛ کوهساران؛ جویباران؛ بیشهزاران… که برخی یزیدیاند و گرنه حسینی… خونی که از گلوی تو تراوید، هر چیز و همه …
هر بار لای هر مقتلی را که میگشائی یا پای هر روضهای مینشینی هر بار وقتی ذکر مصیبت یکی از یاران سیدالشهداست و نقل میدان رفتن و رزمیدن و رقص شمشیرش ته دلت از صمیم قلب، از عمق وجود، با ذره ذره سلولهای شیعهگیای که تو را تنیده آرزو میکنی کاش اینبار اباالفضل وقت بازگشت، …
ایرانیان شیعه رسم دارند بعد ادای فرائض یومیه و بعد اتمام هیئت و روضه و کلهم اجمعین مراسمات مذهبیای که میگیرند، دست به سینه شوند و چهارده معصوم را به سمت قبله و سمت شرق – که میشود دست چپشان – سلام دهند. کربلا و شهید خفته در آن را به سمت قبله و بعد …
دیگر هر جای دنیا که باشی امروز باید برگردی به حرم، فرزند مکه! نمیدانم در جحفه اِحرام بستی یا یَلَملَم و یا اینکه بعد زیارت پیامبر و اجداد طاهرینت در مدینه از میقات شجره از هر کجا که مُحرِم شدهباشی و دیروز هر کجای این دنیا که بودی امروز آمدهای حرم و باید داخل یکی …
ما مفتخریم که راه هر سفرمان و میل هر نظرمان و غایت هر عملمان جز به | رضای آل محمد | [صلواتاللهعلیهماجمعین] ختم نمیشود… یا حضرت ضامن! ممنونیم که ما را شیدای گنبد غرق نور و طلایت کردی… ممنونیم که ما را در شمار شیعیانت قرار دادی ممنونیم که ما را برای خود سوا کردی …
ما کجای داستان تو ایستادهایم؟ نقش ما در قصهی تو چیست؟ از کجا وارد صحنهمان میکنی؟ اصلن در کتاب قطور داستان تو جائی برای مثل من و مائی هست؟ کاری برای مثل من و مائی کنار گذاشتهای؟ دلممان را خوش بکنیم که روزی امری از ناحیه تو فرو برسد و کاری از دستگاه تو به …
نفس های شوم ائتلاف منحوس “صلیب و صهیون” به شماره افتاده. فیلم موهنی که حاصل طبع مشوش یک صهیونیست افراطی و یک مسیحی قبطی مصری الاصل است و به لحاظ حرفه ای در نازل ترین سطح یک اثر سینمائی است و بیشتر سکانس هایش داخل استودیو و با فن آوری پرده ی آبی ساخته شده، …
آقای ثامنِ ضامن! خودت بهتر میدانی رمضان که تمام شود، دلتنگی طواف حرم تو میآید سراغ دلی که از ما ربودهاید و به هیچ چاره نمیشود الا صدور تذکرهی عبور و حضور در آستان قدس سراسر رضامندیت. حالا چه بلیط طیاره برای خراسان برامان جور کنی و چه نکنی بدان که ما گیر نیامدن بلیط …
یک جنبهی مهمتر دیگر، حفظ قرآن است. برادران! چرا قرآن را حفظ نمیکنید؟ شماها جوانید. والله مکرر اتفاق افتاده که با خودم فکر کردهام و گفتهام که اگر ممکن باشد، هر چه دارم، بدهم و حفظ قرآن را بگیرم؛ ولی افسوس که ممکن نیست. در این سن، من دیگر نمیتوانم قرآن را حفظ کنم؛ اما …
من نمیدانم کدام از این حرفها که میگویند علامت ظهور تو اند، راست است و کدامشان دروغ!؟ یا نمیدانم کدامشان راستترند و کدامشان بیخود و یا حتی انحرافی… کار ندارم به شایعه و واقعیت بودن خبر گور به گور شدن و نشدنِ عبدالله ِ سعودیها و اخبار رسیده از کتابها که میگوید مرگش از مقدمات …
