خواستم بگویم من هیچجا و هیچبار و هیچوقت از حکمت و از چینش اسباب، توسط مسبب الاسباب و رب الارباب و خدای قادر متعال سر در نیاوردهام. منِ کوچکِ کم کجا و سر از رشتهی تدبیر امور دستگاه بزرگ و لایتناهیِ پیچیدهی الاهی در آوردن کجا؟ ندانستهام کِی و کجا وسیلهی مشیت خیر او برای …
اخلاصِ عمل و نیت ناب یعنی در روزگارِ بسته بودن راهِ کربلا دلِ به عشق تپیدهات بسوزد و سوزش بشود بندِ آخر وصیتی که برای ماندهگان و جاماندهگان نوشتهای و آن، جملهای شود نوشته شده روی تابلوی معرفیِ مختصرت در مزار شهداء و کسی سی سال بعد از تو و بعد از عمری حسرتِ زیارتِ …
و در جوابِ نگاهِ متعجبِ پر از سؤال که میپرسید: “زیر این بارانِ تند و در این سرمای هوا، یک لا پیراهن قدم میزنی که چه؟!” جوابی نداشت. فقط یادش افتاد جائی خوانده که رسول خدا – که درود خدا بر او و عترتش باد – دوست داشته، وقتِ نزول باران، بی عمامه و دستار …
در تقویم اتفاقاتِ شیرینِ بزرگِ فراموش ناشدنی امروز یکی از بزرگترین و بهترین اتفاقات عالم به نام نامی عشق، حادث شد… . برغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهرهی تو، حجتِ موجهِ ماست!
اشتیاقی که به دیدارِ تو دارد دلِ من دلِ من داند و من دانم و تنها دلِ من… .
با هر پیامکی که میگوید بخت یارِ فرستندهی پیامک بوده و توفیق تشرفِ اربعینی به آستانِ جانان و شهری در آسمان و پیادهروی نجف تا کربلا نصیب فرستندهی پیامک شده دلم بیشتر گـُر میگیرد… و حسرتِ جانکاهِ دوری از اربعینِ امسالِ سیدالشهداء چنگ در بغضی فرو خوردهام میاندازد. ای زائران کویِ دوست سفرهاتان به خیر …
راه آن است که؛ چون رَوی، رَسی! تمهیدات. عینالقضات همدانی
و تو فکر نکن که از دل برود هر آنکه از دیده برفت و فکر نکن وقتی نیستی، نبودنت نیست و فکر نکن که باد یادِ تو را وقتِ عشای ربانیِ طوفانِ شبانهی پائیزی باخود برد و فکر نکن که رفتنت مترادف نبودنت شده… . باور کن هنوز و همیشه، “بالله که شهر بیتو مرا …
الهی به حق ساقی بده جامی زآن شرابِ نورانی که چهل روز نگذشته دمی بیاسائیم در جوارِ روحانی و ختمِ ساغر را در جوارِ عالم پناهِ حضرتِ سقا، میهمانِ اربعین سیدِ شهیدان باشیم. همین. آمین یا رب العالمین!
“روضهای باز بخوانید و هلاکم بکنید روی قبرم بنویسید: پریشانِ حسین” +