دل نامه

عیادت مجازی

این متن، بریده‌ایست از نامه‌ای طولانی که یکی از دوستان که از قضای روزگار فرزند شهید هم هست خطاب به آقا نوشته و باز از قضای روزگار نسخه‌ای از آن به دست حقیر افتاده و من بی‌آنکه آن بنده‌ی خدا بخواهد و بداند، بخش‌های قابل انتشار در معرض نگاه عموم نامه را از نظر حضرات …

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

سلام آقا جان! شنیده‌ایم رفته‌اید بیمارستان برای یک عمل جراحی مختصر! و گفته‌اید که سلام‌تان را به مردم برسانند و بگویند: به حمد الاهی عمل خوب بوده آقاجان! خود شما هم وقت سحر و قبل عمل، مصاحبه کرده‌اید و گفته‌اید نگران نباشیم! آقاجان! حتی عملِ مختصرِ موفقیت آمیزِ شما هم دل‌هُره می‌اندازد توی دل ما. …

تماشاگر راز

تو را اول بار یکی دو سال بعد از شهادتت شناختم. روایتت را – روایتِ فتح‌ات- قبل‌تر اما شناخته بودم؛ با آن موسیقی ملایمِ حماسی و هشدار آلودی که راه به راه وسط سکانس‌های مستندت می‌فرستادی و اول و آخر برنامه می‌شنیدیمش. سیدمهدی اما یکی دو سال پشت بند شهادتت عکسی از تو به من …

دغدغه‌های فرهنگی

من به این نکته متنبه شدم که؛ این‌که می‌گویند: “مداد العلماء افضل من دماء الشهداء” معنایش آن عالم است که می‌تواند محتوای ذهن انسانی را تبدیل به چیزی کند که از این جسم، از این سخت‌افزار موجود بشری، یک انسان متعالی، یک انسان پیش‌رو و یک انسان فعال و مقاوم بسازد! یک عالم می‌تواند این …

در عیش کوش و مستی…

خواستم بگویم من هیچ‌جا و هیچ‌بار و هیچ‌وقت از حکمت و از چینش اسباب، توسط مسبب الاسباب و رب الارباب و خدای قادر متعال سر در نیاورده‌ام. منِ کوچکِ کم کجا و سر از رشته‌ی تدبیر امور دستگاه بزرگ و لایتناهیِ پیچیده‌ی الاهی در آوردن کجا؟ ندانسته‌ام کِی و کجا وسیله‌ی مشیت خیر او برای …

از شهید آموز اخلاص عمل

اخلاصِ عمل و نیت ناب یعنی در روزگارِ بسته بودن راهِ کربلا دلِ به عشق تپیده‌ات بسوزد و سوزش بشود بندِ آخر وصیتی که برای مانده‌گان و جامانده‌گان نوشته‌ای و آن، جمله‌ای شود نوشته شده روی تابلوی معرفیِ مختصرت در مزار شهداء و کسی سی سال بعد از تو و بعد از عمری حسرتِ زیارتِ …

دست از طلب ندارم

و در جوابِ نگاهِ متعجبِ پر از سؤال که می‌پرسید: “زیر این بارانِ تند و در این سرمای هوا، یک لا پیراهن قدم می‌زنی که چه؟!” جوابی نداشت. فقط یادش افتاد جائی خوانده که رسول خدا – که درود خدا بر او و عترتش باد – دوست داشته، وقتِ نزول باران، بی عمامه و دستار …

طَلَعَ البَدرُ علینا… وَجَب الشُکرُ علینا

در تقویم اتفاقاتِ شیرینِ بزرگِ فراموش ناشدنی ام‌روز یکی از بزرگ‌ترین و به‌ترین اتفاقات عالم به نام نامی عشق، حادث شد… . برغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره‌ی تو، حجتِ موجهِ ماست!

کربلا کعبه‌ی دل‌هاست؛ خدا می‌داند!

با هر پیامکی که می‌گوید بخت یارِ فرستنده‌ی پیامک بوده و توفیق تشرفِ اربعینی به آستانِ جانان و شهری در آسمان و پیاده‌روی نجف تا کربلا نصیب فرستنده‌ی پیامک شده دلم بیش‌تر گـُر می‌گیرد… و حسرتِ جان‌کاهِ دوری از اربعینِ ام‌سالِ سیدالشهداء چنگ در بغضی فرو خورده‌ام می‌اندازد. ای زائران کویِ دوست سفرهاتان به خیر …