دل نامه

بی‌قراری کنید تا برسید!

امروز که ۲۶ روز گذشته از ماه مبارک باشد، سرازیریِ اتمامِ شماره‌ها تا رسیدن عید دارد به نهایت سرعتش نزدیک می‌شود و مردمان – چه آن‌ها که روزه می‌دارند و بیش‌تر از روزه‌دارها، روزه‌خوارها- منتظرالعید و منتظرالحلولِ ماهِ نو اند. یک پای ثابت دعاهای ماه مبارک، خواستن توفیق حج در سال‌جاریست. و نه فقط برای …

هم‌صحبتیِ حور خوش است

  برابر فقه شیعه، مسلمین در ۴ نقطه غیر از شهری که برای‌شان وطن محسوب می‌شود، این اختیار را دارند که نمازهای چهار رکعتی‌شان را کامل بخواند: مسجدالحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه و حائر الحسین. این چهار مکان را اصطلاحا اماکنِ تخییر (به وزن تغییر) می‌گویند.   فتوای مراجع در تعیین حدود برای چهار مکان …

همسایگی

فکرِ این‌که شهدای شهر یک‌جا جمع و یک‌جا دفن شوند مال پدرم بود. قبلش شهیدِ هر محله‌ای را می‌بردند توی گورستان همان محله و بین مرده‌ها دفن می‌کردند و حجله و پرچم برایش می‌گذاشتند که از مُرده سوایش کنند. پدرم که اهل فکر و ذوق و دور را دیدن بود، یک‌روز رفت شهرداری و لابی! …

سال سر آمد

امروز آخرین روز کاری از سال هزار و سی‌صد و نود و هفت خورشیدی بود و همه در همهمه‌ی انجام کارهای تل‌انبار شده که مبادا بماند برای سال نو و مگر انگار در سال نو چه خبر است که نباید کاری از این سال به آن سال بماند و کسی نیست به‌مان که داریم با …

چهل سالگی انقلاب به روایت حسین

  چشم که باز کردم دور و برم پر بود از آدم‌هائی که چشم و دل‌شان به امام و حرف‌هایش دوخته شده بود.   مادربزرگم که خروار خروار آرد خمیر می‌کرد و می‌پخت تا بفرستد جبهه؛ به حرف امام بود که سپرده بود «هرکس هرطور که بلدست از جبهه‌ها حمایت کند.»   دائی‌هایم که سالی …

زیاده جسارت است!

آن سالی که شُغلم ربط مستقیم‌تری به مناسبات فرهنگی و اجتماعی داشت، یکی از کارهائی که کردم، الکترونیکی کردن آلبوم عکس‌های بنیاد شهید شهرمان بود. آلبوم‌هائی که به مرور زمان رفته بودند تا زیرزمین بنیاد و توی خاک و خل و بین لوازم اسقاطی اداره داشتند خاک می‌خوردند تا بپوسند. اسناد ذی‌قیمتی از تاریخ مردم …

حجله‌ها و شکوه‌ها

جنگ و انقلاب، مفاهیم نوئی را در ادبیات روزمره و مناسبات اجتماعی ایران وارد و ایجاد کردند. ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود، همبستگی، بسیج عمومی احساسات و عواطف و انرژی‌های اجتماعی، شهادت، جانبازی و… واژگانی بودند که یا قبل انقلاب و جنگ وجود خارجی نداشتند و یا محلی برای استفاده و استعمال در گفتار …

اینجا چراغی روشن است!

سال اولی که اربعین را پیاده تا کربلا رفتیم رفیق رزمنده‌ی خوش ذوق و با روحیه‌ای هم‌پایمان بود که علاوه بر کوله‌ی سنگین و عَلم بلندی که برداشته بود، سر و بدن و لباسش پر بود از سربند و عکس آقا و برچسب و تصویر حاج قاسم و الخ. در کل آدم با روحیه‌ای بود …

سردیس

بس که تو را ندیده‌ام، از بس که تو را نداشته‌ام، آن‌قدر که نبودنت بغض شده و می‌شود؛ هر جا هر نشانه‌ی کوچکی که ردی از تو داشته باشد برای من می‌شود علامت. می‌شود یادواره. می‌شود نشانه‌ای که با آن تو را زندگی کنم و برای خودم سقاخانه‌ای بسازم که آب خنکِ گوارای یاد تو …

تکمیلیه

یادداشت دیروزم که به بهانه‌ی انتشار خبر ازدواج همسر شهید حججی بود و به عمد، سمت و سوئی نداشت و فقط به شکافتن مساله پرداخته بود، بازخوردهای مختلفی در اطراف و اکناف فضای مجازی داشت. در آن یادداشت و به طور ضمنی نوشتم که تحملِ نبودن سرپرست خانواده در ایام جنگ به مراتب راحت‌تر از …