دل نامه

حجله‌ها و شکوه‌ها

جنگ و انقلاب، مفاهیم نوئی را در ادبیات روزمره و مناسبات اجتماعی ایران وارد و ایجاد کردند. ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود، همبستگی، بسیج عمومی احساسات و عواطف و انرژی‌های اجتماعی، شهادت، جانبازی و… واژگانی بودند که یا قبل انقلاب و جنگ وجود خارجی نداشتند و یا محلی برای استفاده و استعمال در گفتار …

اینجا چراغی روشن است!

سال اولی که اربعین را پیاده تا کربلا رفتیم رفیق رزمنده‌ی خوش ذوق و با روحیه‌ای هم‌پایمان بود که علاوه بر کوله‌ی سنگین و عَلم بلندی که برداشته بود، سر و بدن و لباسش پر بود از سربند و عکس آقا و برچسب و تصویر حاج قاسم و الخ. در کل آدم با روحیه‌ای بود …

سردیس

بس که تو را ندیده‌ام، از بس که تو را نداشته‌ام، آن‌قدر که نبودنت بغض شده و می‌شود؛ هر جا هر نشانه‌ی کوچکی که ردی از تو داشته باشد برای من می‌شود علامت. می‌شود یادواره. می‌شود نشانه‌ای که با آن تو را زندگی کنم و برای خودم سقاخانه‌ای بسازم که آب خنکِ گوارای یاد تو …

تکمیلیه

یادداشت دیروزم که به بهانه‌ی انتشار خبر ازدواج همسر شهید حججی بود و به عمد، سمت و سوئی نداشت و فقط به شکافتن مساله پرداخته بود، بازخوردهای مختلفی در اطراف و اکناف فضای مجازی داشت. در آن یادداشت و به طور ضمنی نوشتم که تحملِ نبودن سرپرست خانواده در ایام جنگ به مراتب راحت‌تر از …

برای دیدن‌تان وقت ما پُر است!

یک پوستر که در قلبش عکس امام تعبیه شده و دورتادورش را عکس ۴*۳ شهدای کربلای پنج است، بدون هیچ اضافه‌ی دیگری که وصله پینه شده باشد به‌ش مثل پوکه‌ی توپ ۱۰۶ و چفیه و پلاک و لاله و… سال‌های سال است هر سال همین روزها با تاریخ بروز شده می‌رود روی دیوارهای شهر. از …

سهم ما

فردا که پنج‌شنبه باشد و بیستمِ دی‌ماه نود و هفت خورشیدی، سومین سالگرد شهادت سردار رشید سپاه اسلام شهید سعید سیاح طاهری است. شهیدی خوزستانی که افتخار هشت سال جهاد در دوره‌ی جنگ هشت ساله را داشت و یک انگشتش را در #آبادان، چشم راستش را در ۵ ضلعی #شلمچه و کتف‌هایش را در #والفجر_۸ …

رد خون روی برف

عملیات‌های بعد از والفجر یک، هیچ‌وقت برای من مهم نبوده‌اند. اصلا جنگ برای من یک‌شنبه‌ای که ۲۲ فروردین ۶۲ بود تمام شد. صبحِ روزی‌که سه روز از حمله‌ی والفجر یک گذشته بود و دشت سوزان فکه با خونی که از قلب پدرم تراوید، سیراب شد… . تاریخ و اسم و منطقه‌ی علمیات‌های بعدِ شهادت پدرم …

حب الحسین یجمعنا

داستان زیارت اربعین ما هر سال بعد از مجلس روضه ظهر عاشورا شروع می‌شود. یعنی در خاص‌ترین روز سال برای اشک. بماند که کل سال را منتظر آن یک روز ظهریم که روضه‌ی مخصوص بشنویم و جائی جز خانه‌ی حاج محمد پیشداد – که خدا در عشق اربابش مدام و مقیمش بدارد- محل شنیدن آن …

تمهیدات

خیلی سال پیش، از کسی که خط و ربط عرفانی داشت شنیدم که «خدا قربانیِ ابراهیمِ نبی را به ذبح عظیم بخشید چون ابراهیم برای قربانی تمهید کرده بود و تدارک دیده بود و قربانی‌های سیدالشهدا قبول شدند چون امام شهیدمان، بی تهیه و تدارک به قربان‌گاه رفت.» زیاد هم سر در نیاوردم که این …

نجف نامه

من عاشق کوچه‌های قدیمی نجفم؛ کوچه‌های تنگ و باریک و طولانی‌ای که اولین سوالِ ذهنِ هر گرفتارِ مدرنیته‌ای وقتی وارد یکی‌شان می‌شود، ناخودآگاه از خودش می‌پرسد: این‌همه مصالح و سنگ و چوب و ساروجِ این‌همه خانه‌های متراکمِ در هم را چطوری از این معبر تنگ و باریک و طویل قلم‌دوش کرده‌اند تا پای کار؟ من …