با شاعر جماعت که حشر ونشر داشته باشی ، نتیجه اش می شود اینی که بقول یارو بحضور انورتان ایفاد می شود: داد و غوغا می شود تا کم فروشی می کنند باز اما صبح فردا کم فروشی می کنند کاسبان پشت ترازو ، کارمندان پشت میز صحبت از پول است هرجا کم فروشی می …
Month: اردیبهشت ۱۳۸۶
به راننده ای که کمربند ایمنی اش را نبسته بود اشاره کرد که بایستد … چند لحظه بعد مرد میانسالی از ماشین پیاده شد و به سوی او رفت. افسر جوان توقع داشت که راننده بهانه ای بتراشد و از جریمه نجات پیدا کند. اما مرد گفت: ببخشید من جانباز شیمیایی هستم، نمی توانم کمربند …
قصه ی پرچم و اینکه شیر و خورشید در قفای آن از کجا آمد و به کجا شد …
هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من چه کنم با دو کماندار که پیوست بهم دست بردم که کشم تیر غمش را از دل تیر دیگر بزد و دوخت دل و دست بهم شاید این جمعه بیایی … شاید
یکی می گفت: کشته راه عشق ، رهرو اسماعیل است … همین … !
