Month: فروردین ۱۳۸۸

رساله ی دلائل!

آقایان نامزدهای پرحرارت رئاست جمهور! سلام علیکم؛ مستدعیست پروگرام‌های آتی خود را مکشوفاً علنی کرده؛ قصد خود را از ورود به این خطه (غیر از قصد قربت) اعلان نمایید. فرموده‌اید انرژی ذره‌ای که موقوف شدنی نیست؛ اقتصاد هم که به همین نمط باید متحول شود؛ تقسیم سوخت هم کار خوبی بوده، سفرهای اوستانی هم لازم …

رساله ی تذکر ایام.

آن یک نفر که روزگاری نوشتن هایش را دوست می داشتی، می گفت همیشه، که آدمیزاد زاده رنج است در این سیاره رنج! تو و من و همه ی انهائی که قوه ی تعقلشان و غریزه احساساتشان قد بدهد، خوش دارند این ندانسته در گردون نمی دانم ها چرخیدن را شب، که دلتنگی ام را …

ما کز بی حاصلانم چون ننالم؟!

از واکنش های جذاب لذت میبرم. گیرم سالی یکی دو بار اتفاق بیفتند … شده حتی سالی فقط یک بار! ولی به لذت اتفاق افتادنش می ارزد. وای که چه سخت روزگاری شده که جذابیت هایش منحصرند به حیله ی کلمه ها و حرف ها. آنهم اگر پا بدهد سالی یکی دو بار – فقط …

تولدت را یادم نرفته

بچه تر که بودم، این چیزها حالی ام نبود … حالی ام نبود که تو ( همه ی آنچه که دارم‌‌ ) هستی و جایت همیشه خالیست! و همیشه ی خدا، تو نیستی! بچه تر که بودم، می گفتند که تو پرواز کرده ای به سمت خدا و من ساعتها خیره می شدم به عکس …

آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنی؟

ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کنی! شمع دانی های حیاط مادربزرگ، هر بهار به نفخه ی صورِ دعایِ تو دستهایشان تا بی نهایتِ آسمان گل می دهد که مگر آمین گوی دعای آمدنت باشند … وعده ی نیکوی راستین! بیا و نصیب غمزده ی دعای گل ها را از پائیز بودن مکرر برهان! …