Month: مرداد ۱۳۹۴

فتامّل!

وزیر خارجه‌ی کشور فخیمه‌ی بریتانیا دارد برای دیدار دو روزه قدم رنجه می‌کند بیاید تهران تا هم تجدید دیداری بکند با همتای ایرانیِ همیشه خندانش و هم سفارتشان را باز بگشاید و هم اگر پا بدهند مثل باقی حضرات اروپائی یک سری به اصحاب فتنه‌ی ۸۸ بزند. حالا از قضای روزگار این دیدار مصادف شده …

او جعفرِ خداست!

“مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست — او یک امام بود هر چند بی‌قیام او یک رسول بود! جبریل شاهد است — در آخرین کلام حرفش نماز بود او جعفر خداست، پیری که بود و هست — از ترس بشکند دشمن نماز او این یک نماز نیست، تیغی‌ست روی دست …

و علاماتٍ و بالنجم هم یهتدون

بعضی‌هاشان انگار که دیگر هیچ صنمی با ما و دنیا ندارند. رفته‌اند که رفته‌اند. انگار نه انگار که روزی روزگاری پا در خاک این دنیا داشتند. “در قهقه‌ی مستانه‌شان و در شادی وصول‌شان عند ربهم یرزقون‌اند…” + به هیچ صراطی مجاب نمی‌شوند که سری به ما و دنیا و آن‌چه بر سر ما می‌گذرد بزنند. …

انهم یرونه بعیدا

شاید این آخرین تیر ترکش جبهه‌ی شیطان باشد که؛ نقطه به نقطه‌ی سرزمین‌های مؤثر و مهم و درگیر در امر شریف ظهور را با جنگی نیابتی درگیر کند تا شهر به شهر سرزمین‌های شام و عراق و یمن و آناتولی با خاک یک‌سان شوند. شاید به این شیوه – شاید- امر مبارک و مقدس ظهور …

خیلی دور خیلی نزدیک

در مورد اجزای پیچیده‌ی توافق حرف نمی‌زنم. حتا نمی‌گویم که کلاه سرمان رفته یا نه. فقط دغدغه‌ی این دارم که با این عنوان توافق را به خوردمان بدهند که؛ “با این توافق غرب به ایران نزدیک‌تر و از اسرائیل دورتر خواهد شد.” نکته‌ای که در سریال‌های شبانه‌ی این روزها هم می‌توان ردش را دید. نمی‌دانم …

مهیا

گفت: “دل کندن از دنیا شرط اول انتخاب شدن است. باید طوری باشی که وقت انتخاب، به چشمِ خدا بیائی تا سوایت کند. کسی خبر ندارد و کسی خبر نداده که خدا کی قرارست دوباره درها بگشاید. سعی کن همیشه‌ی خدا مهیا باشی… .” و گفت: عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید…