در نمازش! خم ابروی تو با یاد آید…

هر کس
هر جا
و هر وقت
که یاد تو بیفتد
اول از زیبائی چشم‌هایت می‌گوید و فرحی که در چهره‌ی همیشه خندان تو دیده!
نمی‌دانم چرا بعد این‌همه سال،
رسوب آن نگاه پر از شوق و آن چهره‌ی پر از شادی
مانده در دل کسانی
که تا نسبت من و تو را کشف می‌کنند،
بی‌اختیار پر می‌کشند تا روزهائی که سی سال از آن‌ها سپری شده
و بی‌آنکه مراعات حال و قال کنند از تو می‌گویند و صورت دوست داشتنی‌ای که داشتی و بدیلی که نداشتی و همه‌شان، ته جمله‌های که می‌سازند، حسرتی نهفته داشته‌باشند که آه از نهاد آدمی که من باشم بر آورد.
هر کس و هر جا و هر وقت!
حتی در هیر و ویر ادای مناسک تشییع جنازه رفیقت که ازدحام بود و آدم روی آدم سوار و همه در هاله‌ای از بغض ساختگی، رسمی و عصا قورت داده، منتظر دعای دم در خانه میت تازه درگذشته بودند که آمین بگویند و بروند رد کارشان…
هر کس و هر جا و هر وقت…

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.