مرگ گاهی ریحان می‌چیند

خادم پیر و باصفای مسجدمان را
که ام‌شب ریق رحمت سر کشید و روحش تا عرش پر کشید
میهمان خوشه‌ی صلوات و بذر فاتحه‌ای می‌کنیم که در شب اول قبر، کاری‌ترین دست‌افزار هر دست از دنیا کوتاه شده‌ای ست…
باشد که حضرت حق به پاس ریش سفید مش‌میکائیل که به خدمت در خانه‌ خدا سفید شد، در روز حشر رو سفیدش محشور کند و در و دیوار مسجد حاج‌بابا را به گواهی خدمت بی‌منتی که کرد به شهادت بخواند…
چه آن‌که فرمود: الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون +
هدیه کنیم به روح مرد آرام و خادم بی‌ادعائی که همیشه خدا کت بلند سرمه‌ای تنش بود و وقت شستن استکان‌های چای منبر شبانه، آستین‌ها را تا آرنج بالا می‌زد و صفای مسجدمان بود؛ الفاتحه مع الصلوات
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

دیدگاه‌ها

  1. مهدي

    سلام
    الحمدالله عاقبت بخیر شد وخداوند منان قرین رحمتش گرداند
    حاج حسین آقای عریر خدا همه شهدا وابوی بزرگوارتان راهم رحمت نماید
    التماس دعا

  2. برادر عمار

    هوالحق
    تا چشم باز کنی و پلک بر هم زنی قطار زندگی دنیا به مقصد رسیده و چه بخواهی و نخواهی باید رقت چه بهتر این رفتن با عزت باشد شادی روح شهدا صلوات که باعزت زیستند و با عزت رفتند خوشا بحالشان
    یاعلی

  3. هادي

    انگار ملائک تو را میان بوسه هایی که برای خدا فرستادی دزدیدند. عطر چای مسجد، درختای توت ، گل های روی طاقچه و مایی که همیشه ی خدا باعث اذیتت بودیم را چه زود به فراموشی سپردی؟!
    چگونه توانستی آن همه خاطره را در یک لحظه تمام کنی.
    گناه آسمانی که تورا به آغوش کشید و باخود برد را نخواهیم بخشید تو میان بودنت و یادت ، یادت را برایمان گذاشتی و بودنت را افسانه ساختی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.