شبهای سوزناک نجف و ناخوش احوالی همسفر و آن بامداد خمار که عزم کربلا کردیم و آن چند ساعتی که تا حرم پیاده رفتیم و آن ظهری که خسته و پر از شوق و پر از شور، از لابلای جمعیت متراکم عرب و عجم و سفید و سیاه و شرقی و غربی، خود را رساندیم به شارع ابوالفضل و دست بر سینه بردیم و سر به تواضع و کرنش خم کردیم و السلام علیک… خواندیم، حسرتی است که امسال با قسمت نشدن زیارت اربعین و زنده شدن خاطرات عاشورائی سفر پارسال زنده شده.
ای سیدِ شهیدان
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم…