املاء؛ روایت دیگری از روزمره‌های یک مدیر روزمره

وای به حالِ مردمی که؛ نماینده‌شان بعد از چهار دور نمایندگی و کلی اندوخته و تجربه و دونده‌گی بین وزارت‌خانه‌ها و دوائر دولتیِ ریز و درشت، از پسِ نوشتنِ بی‌غلط یک نامه‌ی ساده‌ی اداری برنیاید و “سعه‌ی صدر” را “صعه‌ی صدر” بنویسد و جمله‌بندی نامه‌اش چنان افتضاح باشد که کپیِ دست‌خطِ وی دست به دست بچرخد در بین کارکنان وزارتِ کشور و مایه‌ی مضحکه‌ی عام و خاص باشد… .
ای‌کاش – نه همه که بعضی از – حضراتِ منتخب با رأی مستقیمِ مردم که عصاره‌ی فضائلِ ملت خوانده می‌شوند و خود را نمایان‌گر خردِ جمعیِ مردمی می‌دانند که به‌شان رأی داده‌اند، قبل شروع دوره‌ی نماینده‌گی‌شان در مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامیِ شهر و روستا یک دور کلاسِ اکابر بروند تا مرقومه‌ی شریف‌شان که قرارست گره از کار مُلک گشاید، به جای تسریعِ روندِ امور، مایه‌ی مضحکه‌ی صدر تا ذیل کارکنان یک وزارت‌خانه‌ی عریض و طویل نشود.
الغرض، نامه‌ی موصوف هم‌این صبح نشست روی میز ما و ما به تأسی از هم‌کارانِ بالادستی در وزارت کشور، به خط و ربط و جمله‌بندی و غلط‌های فاحشِ املائی و انشائی جنابِ نماینده‌ی آن استانِ جنوبیِ مرزنشین یک دلِ سیر خندیدیم… .

دیدگاه‌ها

  1. مریم

    jenabe weblog nevis maskhare kardan va rikhtane aberuye mardom kare dorostii nis
    albate beghole baziaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.