ما همانقدر که انقلابی و پرشور و پر حرارتیم
همانقدر و حتا بیشتر تابع امر رهبریـــم.
و انقلابیگری بی حضور و راهنمائی رهبر معنا ندارد.
همانقدر که تیغهایمان بُــرّان و عزمهامان راسخ است
مطیع تدبیری هستیم که حکم به “نرمش قهرمانانه” کند.
خدا بر علو درجات حمیدِ باکری بیفزاید که میگفت: “کار امام در جامعه مثل عملی است که مغز انجام میدهد. کارش فرمان دادن است و ما که دستهای آن بدنیم باید بلد باشیم فرمان مغز را درست و به جا عمل کنیم.”
الغرض، تیغهامان آمادهی از نیام کشیده شدن، عزمهامان راسخ و نگاههامان مایل به دو لب و انگشت اشارهی توست.
از تو به یک اشارت
از ما به سر دویدن!
– – – –
پینوشت:
نرمش قهرمانانه، عنوانی است که حضرت آقا برای کتابی که قبل از انقلاب ترجمه کرده بودند برگزیدهاند؛ صلح امام حسن. قهرمانانهترین نرمش تاریخ
غرض اینکه باید با حساب و کتاب پیش رفت و در تشخیص خطوط باریک و نزدیک به همِ عالم سیاست مجهز به تدبیری بود که ساخته و پرداختهی نگاه تیزبینِ رهبریست… .