در مشهد پر از زائر
از لابهلای دستهجات عزاداری کیپ تا کیپ ایستاده از میدان شهداء تا بابالجواد
– که راه ورودی به قلب توست–
به هزار زحمت و مشقت خودم را رساندم تا صحن قدس. تا محل قرار. تا موعد دیدار. که به رسم هر سال و همه سال، از کمی مانده تا نیمه شب تا خود سحر و وقت فضیلتِ شب، حسینچیهای آذری زبان جمع میشوند آنجا و تا شب به بامداد نرسیده و سحر ندمیده، برای رضای آل محمد – صلواتاللهعلیهم – اقامهی عزای شام غریبان میکنند و این آخرین آئینِ مناسکِ دو ماه سیاه پوشیدن و عزای سیدالشهداء برپا داشتن است… .
یاد آن سال نیک که آخرین شبِ عزایم در جوار آستانِ آسمان پناهِ تو بود.
دیدگاهها
متوجه ربط میدان شهدا و باب الجواد نشدم.