اصرار نود و یک درصدِ مردم بر ادامهی دریافت چندرغاز یارانه نشان داد که مردم، که عوام الناس، که طبقهی بیسواد جامعه، که آنها که سطح درک پائینی از اوضاع دارند، هیچ امیدی به تدبیر دولتِ بنفش ندارند. گیریم دولت و رسانههای دیداری و شنیداریِ تحتِ اختیارش یک ماهِ تمام جیغ بنفش کشیدند که؛ آی ملت! شما را به جان هر که دوستش دارید مردانگی کنید و از یارانه چشم بپوشید و هفت قرآن به میان، یارانه نحس است و نجس است و پول دولت! خوردن ندارد! و هر که یارانه بخواهد دشمنی درجه یک دارد با پیشرفت و تعالیِ مملکت… .
بهتر است جناب رئیس دولت و اعوان و انصارش به جای چشم دوختن به ماهی چهل و چند هزار تومان حق ملت از سرانهی درآمدی کشور و پول فروش نفت، پول دارو و درمانِ رایگان را از محل صرفه جوئی در خاصه خرجیهائی مثل آنچه در جشن سعدآباد گذشت و سکههایی که تقدیم شد، تأمین کنند. پول ملت پابرهنه که زمانی ولی نعمت دولتها بودند خوردن ندارد!
– – –
پ.ن:
عنوان مصرعیست از غزل خواجه که در مطلعش میفرماید:
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
‘
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد