پیرزن سهم شیرینی و شربتی را که شب توی مجلس مولودی خوانی بعد از نماز دوره چرخانده بودند را پیچیده بود لای دستمال کاغذی و آورده بود برای همسایهشان که چند روزی بود ناخوش احوال روی تخت بود و میگفت: اینها به صد تا دوا و دکتر میارزند. بخور و شفا بگیر. این شیرینی و شربت صدای روضه شنیدهاند… .